*روزی سقراط حکیم، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود. علت ناراحتیش را پرسید. شخص پاسخ داد: در راه که میآمدم، یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم. جواب نداد و با بیاعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت. و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.
سقراط گفت: چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحتکننده است.
سقراط پرسید: اگر در راه کسی را میدیدی که به زمین افتاده و از درد به خود میپیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده میشدی ؟ مرد گفت: مسلم است که هرگز دلخور نمیشدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمیشود.
سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی مییافتی و چه میکردی؟ مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت و سعی میکردم طبیب یا دارویی به او برسانم.
سقراط گفت: همهی این کارها را به خاطر آن میکردی که او را بیمار میدانستی. آیا انسان تنها جسمش بیمار میشود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است، روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد، هرگز رفتار بدی از او دیده نمیشود؟ بیماری فکری و روان، نامش غفلت است. و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی میکند و غافل است، دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده . بدان که هر وقت کسی بدی میکند، در آن لحظه بیمار است.
*نقل است در زمان پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد(ص)، فردی به شدت از حضرت متنفر بود و با اهل بیت این خاندان دشمنی داشت. در آن زمان، افراد بسیاری تحت تاثیر رفتار و اخلاق پیامبر قرار میگرفتند و به دین اسلام روی میآوردند. آن مرد که با پیامبر دشمن بود، روزی برای حضرت، دسیسهای ترتیب داد و با خود گفت: هنگامی که محمد (ص) را به خانهام دعوت کردم، او را میکشم.
سپس گوشهای از خانهاش گودالی کند و تعدادی شمشیر و خنجر داخل آن قرار داد. فردای آن روز نزد پیغمبر رفت و گفت: ای نبی خدا اگر افتخار بدهید امشب شام به خانهی من بیایید تا از حضور گرمتان فیض ببریم.
حضرت محمد (ص) دعوت او را پذیرفت و گفت: من به همراه تعدادی از یارانم میآیم. آن مرد گفت: قدمتان سر چشم. بعد خداحافظی کرد و به خانهاش برگشت. هنگام شب، پیامبر اسلام به همراه حضرت علی(ص) و چند تن از اصحابش به خانهی آن مرد رفتند. شخص حیلهگر روی چاهی که کنده بود، تشکی قرار داده بود و از پیغمبر خواست که روی آن تشک بنشینند.
حضرت محمد (ص) به خواستهی آن مرد احترام گذاشتند و روی تشک نشستند اما هیچ اتفاقی برای حضرت نیفتاد. مرد بسیار تعجب کرد که چرا پیامبر در چاه فرو نرفت! او به فکر فرو رفت که چطوری حضرت را به قتل برسانم. ناگهان به ذهنش رسید که زهری در غذای مهمانان بریزد و همهی آنها را یکجا بکشد. بعد به آشپزخانهاش رفت و داخل غذای آنها زهر ریخت. سفرهی شام را آورد و پهن کرد. غذا و وسایل شام را هم داخل سفره قرار داد و به مهمانان تعارف کرد بر سر سفره بنشینند. حضرت محمد (ص) دعایی خواند و فرمودند: با نام خداوند شروع کنید.
بعد از صرف شام، مهمانان از آن مرد تشکر کردند و به سمت خانههایشان حرکت کردند. آن مرد، پیامبر و همراهانش را بدرقه کرد. در این حین، فرزندان آن مرد که در اتاق بودند به آشپزخانه رفتند و از آن غذا میل کردند اما نمیدانستند که زهر، داخل غذا است و در دم جان باختند.
چند دقیقه بعد مرد به خانهاش بازگشت و متوجه شد که فرزندانش از غذای زهرآلود خوردهاند. بلند فریاد کشید و به تشکی که انداخته بود، لگدی زد و ناگهان به داخل آن گودال فرو رفت و از شدت جراحت جان باخت.
از آن زمان تا به امروز، اگر کسی برای شخصی نقشهای بکشد تا به او آسیب برساند اما با شکست مواجه شود، ضربالمثل زیر را برایش بهکار میبرند: چاه مکن بهر کسی. اول خودت، دوم کسی.
*متن زیر، برگرفته از سایت قانون جذب پنج بعدی هست که براتون خلاصه کردم چون میدونم لینک بدم، احتمال اینکه همهش رو نخونید زیاد ه
دربارهی جذب عشق و جذب همسر دلخواه با استفاده از تکنیکهای قانون جذب، آوردهاند که همه چیز در قانون لیاقت و باور خلاصه میشه! یعنی شما به اندازهی شخصیت مورد نظرتان بزرگ شوید و لیاقت لازم رو در خودتون ایجاد کنید! در این صورت، شخصیت دلخواه خود به خود جذب شما میشود.
برای مثال، شخصیت مورد نظر شما این ویژگیها را دارد: ثروتمند، خوشاخلاق، مهربان، خوشچهره، با صلابت و … ولی وقتی شما خودتان را با این شخصیت مد نظرتان مقایسه میکنید، یک احساس خودکوچکپنداری و عدم لیاقت در شما ایجاد میشود. در واقع یک گفتوگوی ذهنی درون شما شروع میشود و به شما میگوید شما لایق همچین فردی نیستید. شما کمارزشتر از شخصیت مد نظرتان هستید در این صورت چگونه میتوانید شخصیت مورد نظرتان را جذب کنید؟
شما در وهلهی اول باید به اندازهی شحصیتی که در نظر تان هست، بزرگ شوید. خودتان را آنقدر تغییر دهید و جنبههای مثبت داشته باشید که دیگر هیچ دلیلی نباشد برای اینکه خودتان را از او کمتر بدانید. متاسفانه این عدم احساس لیاقت، یکی از بزرگترین دلایلی هست که طی تحقیقات میدانی و پرس و جوهایی که داشتم، به این مورد رسیدم. خانمهایی هستند که میخواهند با پسرانی ازدواج کنند که بسیار خوشچهره و خوشاخلاق و خوشبرخورد و … باشند ولی در درون خودشان احساس میکنند نسبت به این آقایان، ارزش کمتری دارند. در این صورت هیچ باوری نمیتوانند داشته باشند که بتوانند آن شخصیت دلخواهشان را جذب کنند. یا آقایانی هستند که دوست دارند با فلان شخص ازدواج کنند ولی خودشان را به مراتب کمارزش تر از آن دختر می دانند و این سر و صداهای ذهنی در آنها شکل میگیرد: اون باباش پولدار هست. تو چی داری بدبخت؟ اون رو ببین چقدر خوشگله! تو ظاهر ت به مفت هم نمیارزه!
و وقتی که باور نداشته باشند که به آن فرد میرسند، چگونه میتوانند با استفاده از تکنیکهای مهندسی ذهن، یک رابطهی بسیار ایدهآل را جذب کنند؟
این را بدانید که محال است شما شخصی را جذب کنید که لیاقت داشتنش را در خود احساس نکنید. و اگر بر حسب یک سری اتفاقات به زور هم که شده، با شخصی ازدواج کنید که در خودتان لیاقت داشتنش را احساس نمیکنید، با جسارت اعلام میکنم بعد از حداکثر ۵ سال طلاق خواهید گرفت یا رابطهی شما به فنا خواهد رفت. این یک قانون هست دوستان عزیزم.
تمرین کاربردی این جلسه: پس قبل از انتخاب فرد مورد نظرتان، حتما احساسات و افکار درونی خودتان را آنالیز کنید و احساس اعتماد به نفس و عزت نفس و لیاقت را نسبت به اون شخص ایجاد کنید تا جهان هستی، همه چیز را بر حسب محاسبات کیهانی برای شما رو به راه کنه و شما خالق بهترین روابط عاشقانهی دلخواه خودتان باشید.
برای ایجاد احساس لیاقت میتوانید از تجسم خلاق استفاده کنید: تجسم کنید که یک شخص بینهایت با ارزش و با لیاقتی هستید که هر شخصی مشتاق روابط با شماست. احساس کنید که چقدر با جذبه و با صلابت هستید و …
هر روز عبارات تاکیدی پر قدرتی را تکرار کنید: من لیاقت داشتن بهترین روابط را دارم. من انسان فوقالعاده با ارزشی هستم و …
اخلاق و رفتارهای خودتان را اصلاح کنید و به خودتان احترام بگذارید و در جمعها با جسارت و با صلابت ظاهر شوید.
پس برای جذب عشق، باید لیاقت درونی خودمان را بالاتر ببریم تا بتوانیم شخصیت مطلوبمان را جذب کنیم چرا که جهان هستی به اندازهی لیاقت ما به ما عشق و ثروت و خوشبختی هدیه میکند. موضوع دومی که در این رابطه باید اشاره کنم، این هست که متاسفانه باورهای معیوب در عمق ضمیر ناخودآگاه افراد نسبت به عشق و روابط ایجاد شده که هر چقدر تلاش می کنند که روابط بهتری داشته باشند، باز هم این باورهای مخرب مانند دیواری در مقابلشان قرار می گیرد و آنان را از داشتن روابط خوب و ایدهآل محروم می کند. چرا که هر باوری که در ضمیر ناخوداگاه شما ثبت شده باشد، دقیقا همان باورها را تجربه خواهید کرد. برای داشتن یک رابطه ی دلخواه و ایدهآل حتما باید باورهای نورانی و زیبا در مورد روابط عشق و عاشقی داشته باشید. وگرنه در عمق باتلاق باورهای معیوب گیر خواهید کرد…
باور در تمام کیهان و ساختار کوانتومی جهان هستی نفوذ دارد. هر باور شما یک ارتعاش مخصوصی از وجود شما به کائنات ارسال میکند و نظام آفرینش مانند یک آیینه عمل میکند که افراد، رویدادها، شرایط و لحظات مشابه با ارتعاشات شما را به خودتان بازمیگرداند. ساختار کوانتومی و نظاممند جهان هستی به گونهای طراحی شده که باورهای غالب ذهنی شما را تایید کند و به اثبات برساند. وقتی شما باور دارید که دختر یعنی غمگین ترین موجود دنیا، مطمئن باشید که همین را تجربه خواهید کرد. ضمیر ناخوداگاه شما شرایطی را طراحی خواهد کرد که شما یک انسان کاملا غمگینی باشید و اتفاقاتی برای شما روی خواهد داد که اکثر مواقع غمگین باشید. یا اکثرا این باور را دارند که ازدواج کردن باعث سخت شدن زندگی خواهد شد. افرادی هستند که جوک ها و لطیفههایی برای ازدواج برای هم تعریف میکنند: ❌بر اساس جدیدترین تحقیقات ، تنها ۲۰% از مردها عقل دارند! مابقی همگی زن دارند❌ حتی اگر در ظاهر صرفا برای خندیدن این جوکهای منفی را تعریف کنید و شوخی کنید ولی بدانید که ضمیر ناخودآگاه شما شوخی و جدی را درک نمیکند بلکه تکتک این جملات را در قالب یک باور در خودش ثبت میکند و در نهایت، یک شکل منفی و مخرب نسبت به ازدواج و عشق در ذهن شما ایجاد میکند. و این تصاویر و باورهای ذهنی شما از عشق دقیقا برای شما اتفاق خواهد افتاد.
پس خواهش می کنم در قدم دوم سعی کنید تمام باورهای معیوب و مخربی که در زمینهی عشق و عاشقی و روابط دارید، را شناسایی کنید. تمام عکسنوشته های منفی و انسانهای منفی اطرافتان را که باورهای مخرب را خوراکی برای ذهن شما میسازند، از زندگی تان حذف کنید. اجازه ندهید حتی کوچکترین باور منفی را در ذهن تان بکارند.
و اما قسمت مهم و اساسی ماجرا در جذب عشق این هست: شخص یا شخصیت؟ مساله این است!
همهی افراد دنبال شخص یا فرد دلخواه خودشان هستند. دوستی پیام داده عاشق فردی هستم و به هر ترفندی که شده، میخواهم جذبش کنم. دوستی دیگر ایمیل فرستاده بود که مرد زندگیم را از دست دادم. او تنها مرد رویایی زندگیم بود و هزاران مورد مشابه که همگی حول محور یک شخص و فرد میچرخد… اما آیا در نظر گرفتن یک شخص و فرد، تا چه اندازه با قوانین ذهنی و کیهانی منطبق هست؟ آیا فقط یک شخص می تواند ما را خوشبخت کند؟ آیا با رفتن یک شخص مورد نظر، تمام دنیای ما باید ویران شود؟ آیا شکست عشقی وجود دارد؟
باید بدانیم ما حق نداریم عاشق یک فرد یا شخص خاصی شویم و فقط او را در نظرمان داشته باشیم و با خود بگوییم فقط و فقط این شخص فرد دلخواهم هست و من فقط میتوانم با او خوشبخت شوم. برای جذب همسر ایدهآل و روابط عالی، فقط مجاز هستیم که شخصیت مد نظر خودمان را در ذهن بسازیم نه شخص مورد نظر را. مثلا نباید فکر کنیم که فقط و فقط فلانی میتواند زندگی ما را دگرگون کند و فرد رویایی ما باشد بلکه باید شخصیت دلخواه خودتان را بسازید. بدانید که چه شخصیتی را مد نظرتان است: اخلاق، رفتار، درآمد، مشخصات فیزیکی و … در واقع شما خالق شخصیت مد نظرتان هستید و میتوانید تکههای شخصیتی او را کنار هم بگذارید و یک شخصیت کاملی که مد نظر دارید را در ذهن خود خلق کنید.
در جهان هستی، هزاران شخص وجود دارد که دارای شخصیت مد نظرتان باشد. هیچ محدودیتی در ساختار نظاممندجهان هستی وجود ندارد. این باور قلبی شما باشد که هزاران زن و مرد با شخصیت دلخواه شما وجود دارد که میتوانند شما را پرنسس خوشبخت یا شاهزادهی خوشبخت کنند. قبول دارم کمی سخت هست که از پرستیدن فرد مورد نظر دست بردارید و شخصیت دلخواهتان را بسازید و آن را عاشقانه بپرستید ولی شما با قبول این واقعیت زیبا یک باور نورانی در ذهنتان میسازید که هزاران شخص وجود دارند که میتوانند شما را غرق در زندگی رویاییتان کنند. در این صورت، از آمدن و رفتن اشخاص هیچ ناراحتی نخواهید داشت چرا که میدانید بینهایت شخص برای خوشبختی شما وجود دارد.
در جهان هستی، همه چیز بر اساس ارتعاش بنا شده. و شما طبق قانون جذب، تمام چیزهایی که همارتعاش با شما باشند را جذب میکنید. زمانی که شما شخصیت دلخواهتان را در ذهن میسازید و روی آن تمرکز میکنید، فورا ارتعاشات ذهنی شما همراستا میشود با همان شخصیت مطلوب شما و اگر بتوانید برای مدتی این تمرکز را نگه دارید و با عشق و علاقه، شخصیت دلخواهتان را در ذهنتان دوست داشته باشید، قانون ارتعاش کار خودش را به خوبی انجام میدهد و افرادی که از لحاظ ارتعاشی همسان هستند، با شخصیت دلخواه شما را در مسیر زندگی شما قرار می دهد.
برای اینکه بتوانید این باور را تقویت کنید که میتوانید به شخصیت دلخواهتان برسید، در اینجا نمونهای از جملات تاکیدی مخصوص و قدرتمندی را برای شما قرار میدهم تا با تکرار این جملات تاکیدی، ارتعاشات ذهنی شما تقویت شود و برای مراحل بعدی جذب عشق آمادگی پیدا کنید: من شخصیت دلخواهم برای ازدواج را به راحتی جذب میکنم. بینهایت انسان با شخصیت دلخواه من وجود دارد. من لایق داشتن شخصیت دلخواهم هستم.
سناریوی تلخی وجود دارد که متاسفانه اکثر مردم اسیر ش شدند: شما عاشق یک شخص میشوید ولی او زیاد به شما تمایلی ندارد. ولی عشق که این حرفها را نمیشناسد. یا او یا مرگ… به هزاران راه متوسل می شوید تا او را رام خود سازید: دعا، طلسم، فال، حیله، تلهپاتی… یا به دروغ و فریب متوسل میشوید تا او را عاشق خود کنید و این تلاشهای شما به نتیجه میرسد و با آن شخص ازدواج میکنید. و فکر میکنید که خوشبختترین انسان روی زمین هستید. روزها میگذرد. شبها میآیند و روزگار میچرخد و ناگهان متوجه میشوید که روز به روز دماسنج عشقتان سردتر میشود و هر چه میکنید، باز هم نمیشود که نمیشود… و در نهایت ضربان عشق شما تمام میشود و از هم جدا می شوید….چه شد؟ آن عشق سوزان کجا رفت؟
طبق قوانین کیهانی جذب عشق، دو شخصی که دارای ارتعاشات وجودی همسان و مشابهی نباشند، نمیتوانند برای مدت زیادی کنار هم قرار بگیرند. شما فرض کنید که با هر تلاشی توانستید فرد مورد نظر را عاشق خود کنید. ولی به هیچ عنوان نمیتوانید عقاید و باورها و ارتعاشات درونی او را عوض کنید. برای همین وقتی با شخصی ازدواج میکنید که تشعشعات وجودی او غیر همسو با شماست، در همین ابتدا بدانید که محکوم به شکست هستید مگر اینکه یکی از طرفین، تغییر ارتعاش دهد و شبیه دیگری شود. پس حالا خوب درک میکنید که چرا نباید روی شخص خاصی تمرکز کنید و فقط مجاز هستید که شخصیت دلخواه خودتان را در ذهن بسازید و روی آن شخصیت مد نظرتان تمرکز داشته باشید چون هیچ تضمینی نیست که شخص مد نظر شما، شخصیت دلخواه شما را داشته باشد. هیچ تضمینی وجود ندارد که فرد مورد نظر شما، ارتعاشات شبیه شما را دارا باشد. و جالب هست بدانید که دلیل تمام طلاقهایی که اتفاق میافتد، غیر هم فرکانس بودن طرفین هست. محال است دو شخص دارای ارتعاشات یکسانی باشند و رابطهی آنها به جدایی بکشد.
آیا ارزشش را دارد که با زور و التماس و … شخص خاصی را در نظر بگیریم و با او ازدواج کنیم؟ چه تضمینی هست که رابطهی شما با این فرد همیشگی خواهد بود؟ ولی من تضمین میکنم اگر این شخص، ارتعاشاتش غیر همسو با شما باشد، به زودی از هم جدا خواهید شد…
شما هیچ وقت نباید روی این موضوع فکر کنید که افراد با شخصیت مد نظر ما، چگونه و از چه طریقی به زندگی شما جذب خواهد شد. چرا که ما هیچ وقت نمیتوانیم فرآیندهای اجرایی کائنات را درک کنیم و بفهمیم که فرآیند دقیق قانون جذب چگونه رخ میدهد. وقتی شما تمام تمرکز خودتان را روی شخصیتی که در ذهن ساختید، می گذارید به مرور زمان، کل نظام مقتدر الهی دست به دست هم خواهد داد تا بر اساس قانون جذب، شما در مسیرهایی قرار بگیرید که افرادی که دارای شخصیت مطلوب شماست، به سمت شما جذب شوند. این یک قانون الهیست.
اما از نظر علوم ذهنی هم میتوانیم این مکانیسم رو بررسی کنیم: سیستم RAS، وظیفه ی پالایش اطلاعات ورودی به مغز را دارد. در واقع مثل یک فیلتر عمل میکند و فقط اجازهی ورود بخش خاصی از اطلاعات را به ذهن میدهد. به عبارتی دیگر، فقط اطلاعاتی که برایتان مهم و حیاتی باشد، از این فیلتر رد میشود و به ذهنتان میرسد. یعنی شما فقط میتوانید چیزهایی که برایتان مهم هستند را مشاهده کنید. برای مثال، شما قصد خریدن یک ماشین ۲۰۶ قرمز را دارید. در این صورت، ۲۰۶ قرمز رنگ برای سیستم RAS شما مهم جلوه داده میشود. و از این لحظه، کار این سیستم RAS ذهنی شروع میشود. به صورتی خیلی جالب، در کوچه و خیابان، شما ماشین ۲۰۶ قرمز رنگ را مشاهده خواهید کرد. خودتان هم تعجب میکنید از این موضوع. چرا قبلا این همه ماشین ۲۰۶ قرمز را نمیدیدم؟ در اینجا ۲۰۶ قرمز رنگ برای RAS شما مهم و با ارزش تلقی میشود و این سیستم به صورت فعال در می آید و زمین و زمان را بررسی میکند و هر موقع ۲۰۶ قرمز را دید، فورا شما را آگاه میسازد. قبلا هم ۲۰۶ های قرمزی هم در خیابان بودند ولی چون برای RAS شما مهم نبودند، برای همین اکثر آنها را نمیدیدید. چقدر جالب شد. نه؟
حالا برگردیم سراغ قانون جذب عشق و روابط: شما شخصیت دلخواه خودتان را مشخص کردید و تمرکز شما روی شخصیت مد نظرتان هست. در این صورت، این شخصیت دلخواه شما برای R.A.S ذهنتان، مهم و با ارزش خواهد شد و این سیستم، ۲۴ ساعته مثل یک نگهبان هر لحظه بیدار و فعال هست. و تمام اشخاص و افراد اطرافتان و ورودیهای ذهنی شما را بررسی میکند. و شما را در مسیری قرار میدهد که این شخصیت مطلوب خودتان را پیدا کنید.دقیقا مثل مثال ۲۰۶ شگفتزده خواهید شد اگر بدانید که با فعالسازی سیستم RAS شما انبوهی از افراد را ملاقات خواهید کرد که شخصیت دلخواه شما را دارند و این موقع هست که اگر خانوم هستید، باید وقت قبلی بدهید به خواستگارهاتون و اگه آقا هستید، باید کلی فرد در نوبت داشته باشید که آشنایی پیدا کنید.
یعنی وقتی شما روی شخصیت مد نظرتان تمرکز کنید، به صورت آگاهانه در حال ارسال ارتعاشاتی از وجود خودتان به جهان هستی هستید و طبق قانون جذب (شبیه، شبیه را جذب میکند)، جهان هستی از راههای عجیب و غریب، افرادی را که دارای شخصیت دلخواه شما باشند به سمت شما جذب میکند. محال است که شما روی یک شخصیت ثروتمند و مهربان و با صداقت تمرکز کنید و جهان هستی برای شما فردی دروغگو و خیانتکار را جذب کند. پس اگه آب دستتان هست روی زمین بگذارید و با عشق و علاقه ی فراوان، روی شخصیت مد نظرتان با قدرت تمام تمرکز کنید تا ارتعاشات وجودی شما هر لحظه به کائنات تقدیم شود و جهان مقتدر الهی نیز در پاسخ به این نوع ارتعاشاتی که تقدیم کردید، اشخاصی دارای شخصیت مطلوب شما را به سمتتان جذب کند.
چگونه شخصیت دلخواه خودمان را به سیستم RAS مهم و با ارزش معرفی کنیم؟ چگونه ارتعاشاتی به جهان هستی ارسال کنیم که شخصیت مطلوب ما را برایمان جذب کند؟
قدم اول:مکتوب کردن اهداف یعنی همان مکتوب کردن شخصیت دلخواه شما روی کاغذ با تمام جزئیات. ضمیر ناخودآگاه شما کاملا بیشعور هست. هیچ حدس و تقریبی را نمیتواند درک کند. باید کاملا شفاف و واضح، جزئیات ویژگی مطلوب خودتان را روی کاغذ، مکتوب کنید. تمام ویژگیهای اخلاقی، رفتاری، نوع گویش، نوع تیپ ظاهری، نوع افکار و عقاید و … را در مورد شخصیت مدنظرخودتان به صورت واضح مکتوب کنید تا ضمیرناخودآگاه شما و جهان هستی دقیقا بداند که چه شخصیتی را باید جذب کند.
قدم دوم: اقدامات هوشمندانه. در قسمت اول اشاره کردم که باید به اندازهی هدف خودتان بزرگ شوید تا لیاقت داشتن شخصیت دلخواه خودتان را داشته باشید. در این راستا باید اقدامات لازم را انجام دهید. مثلا هر روز بامحبتتر و مهربانتر شوید. به خودتان بیشتر بها دهید. ارزش خود را با کارهایی که لازم میدانید، هر روز افزایش دهید. کارهایی را انجام ندهید که حس کوچک و کمارزش بودن به شما القا می کند. مثلا وقتی غذا میخورید، با تمام وجودتان از خودتان پذیرایی کنید و هیچ وقت خودتان را کمارزش ندانید که با عجله و بیاحترامی غذا بخورید.
قدم سوم: تجسم خلاق. در حالت آلفا قرار بگیرید. (۵-۱۰ دقیقه قبل و بعد از خواب نیز در این حالت هستید). تمام جزئیات شخصیت دلخواهتان را با عشق و احساس تجسم کنید. لحظهی رسیدن به عشق ابدی خودتان را با تمام وجود حس کنید و تصور کنید. جشن ازدواج خودتان را با شخصیت دلخواهتان را به تصویر بکشید. او را در آغوش بگیرید و لحظات کاملا عاشقانهای را در تجسمات خود داشته باشید. بدانید که شما با تجسمات خودتان در حال ترسیم بوم زندگی خودتان هستید. جهان هستی منتظر فرمان شما از طریق تجسم و احساساتتان هست. پس با عشق و احساس، شخصیت دلخواهتان را تجسم کنید. او را در آغوش بگیرید. ببوسید.دستانش را لمس کنید و غرق در زیبایی بینظیر او شوید.
قدرم چهارم: عبارات تاکیدی. عبارات تاکیدی مخصوص ازدواج را باید بر اساس باورهای مخربی که دارید، بسازید. مثلا اگر این باور را دارید که ازدواج کردن میتواند شما را به سختی بیاندازد، باید عبارات تاکیدی برای این باور اشتباه خودتان بسازید: من با ازدواج به آرامش میرسم. عبارات تاکیدی دیگری که میتوانید استفاده کنید: من به راحتی ازدواج میکنم. من لایق یک رابطهی عاشقانهی زیبا هستم.
قدم پنجم: معاشرت با انسانهای مثبتاندیش. در کنار افرادی قرار نگیرید که باورهای منفی در مورد ازدواج به شما القا میکنند. مثلا دوستان شما همیشه راجع به خانمها جملات منفی به کار میبرند یا در مورد آقایون، حرفهای منفی میگویند که حاکی از باورهای مخرب آنها در زمینهی عشق و روابط هست. با قدرت، چنین جمعهایی را ترک کنید تا برنامهریزی ذهنی شما را منفی و معیوب نکنند.
*سی عادت ناپسند اجتماعی : ۱. خیره شدن به دیگران
۲. با دهانپر حرف زدن
۳. قطع کردن حرف دیگران
۴. اظهار فضل و دانایی کردن
۵. بلند حرف زدن
۶. خیلی محکم یا شل دست دادن
۷. پرخوری در میهمانی ها
۸. گذاشتن آرنج روی میز
۹. پچ پچ کردن و خندیدن مرموز در حضور دیگران
۱۰. دراز کردن دست از سوی آقایان و اصرار برای دست دادن با خانم ها( یی که به هر دلیلی مایل نیستند).
۱۱. باد کردن یا صدا در آوردن با آدامس
۱۲. استفاده بی اندازه از تلفن همراه
۱۳. نمایش عمومی احساسات و رمانتیک بودن در حضور دیگران
۱۴. توهین یا کنایه و طعنه زدن به دیگران
۱۵. بهداشت ضعیف و رفتارهای ناپسند بهداشتی در حضور دیگران: مانند خلال دندان، تمیز کردن بینی حتی با دستمال، شانهکردنمو
۱۶. حمله به حریم شخصی و باورهای افراد
۱۷. بی نظمی و زرنگی در نوبت
۱۸. ریختن آشغال روی زمین حتی در جاهای کثیف
۱۹. پوشیدن لباس نامناسب،یا آراسته نبودن
۲۰ خندیدن به خطاها، آسیب دیدن یا مشکل دیگران
۲۱. به کاربردن کلمه های زشت و زننده
۲۲. هنگام گفتگو، نگاه کردن به جایی غیر از چهره مخاطب
۲۳. حل و فصل کردن مشکلات (با فرزند یا همسر یا...) در جمع
۲۴. کشیدن سیگار در جمع
۲۵. سکوت، و کم حرفی غیر عادی یاعبوس بودن در جمع
۲۶. مسخره کردن لهجهها یا شوخیهای تحقیرآمیز جنسیتی
۲۷. افراط و تفریط در سلام و احوالپرسی
۲۸. بدگویی از دیگران
۲۹. فضولی کردن
۳۰. بی توجهی به وقت و برنامه دیگران.
*به امید خدا قصد دارم از این هفته، شنبهها گلستان بخونم. اگر دوست دارید، شنبهها در گلستان با ما باشید.
دربارهی گلستان سعدی.
دیباچه. قسمت اول
بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش مزید نعمت (سوره ابراهیم - آیه ۷). هر نفسی (1) که فرو میرود، ممدّ حیاتست و چون برمیآید، مفرّح ذات. پس در هر نفسی، دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی، شکری واجب.
از دست و زبان که برآید کز عهدهی شکر ش به در آید
اِعملوا آلَ داودَ شکراً وَ قلیلٌ مِن عبادیَ الشکور (سوره سبا - آیه ۱۳).
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که به جای آورد
باران رحمت بیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده. پردهی ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفهی روزی به خطای منکر نبرد.
ای کریمی که از خزانهی غیب، گبر و ترسا وظیفهخور داری دوستان را کجا کنی محروم؟ تو که با دشمن این نظر داری
فرّاش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدی (2) بگسترد و دایهی ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد. درختان را به خلعت نوروزی، قبای سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع (3)، (گل) کلاه شکوفه بر سر نهاده. عصارهی نالی (تاکی) به قدرت او، شهد فایق شده و تخم خرمایی به تربیتش، نخل باسق گشته.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
همه از بهر تو، سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
در خبرست از سرور کاینات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمهی دور زمان، محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم
شفیعٌ مطاعٌ نبیٌ کریم قسیمٌ جسیمٌ نسیمٌ (4) وسیم
چه غم دیوار امّت را که دارد (5) چون تو پشتیبان (6) چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح، کشتیبان
بلغَ العلی بِکمالِه. کشفَ الدُّجی بِجَمالِه حَسنتْ جَمیعُ خِصالِه. صلّوا علیه و آله
هر گاه که یکی از بندگان گنهکار پریشانروزگار، دست انابت به امید اجابت به درگاه حق جل و علا بردارد، ایزد تعالی در وی نظر نکند. بازش بخواند. باز (7) اعراض کند. بازش به تضرّع و زاری بخواند. حق سبحانه و تعالی فرماید یا ملائکتی قَد استَحْیَیتُ مِن عبدی و لَیس لَهُ غیری فَقد غَفَرت لَهُ
دعوتش را اجابت کردم و حاجتش برآوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم.
کرم بین و لطف خداوندگار گنه بنده کرده است و او شرمسار
عاکفان کعبهی جلالش به تقصیر عبادت، معترف که ما عبدناکَ حقّ عبادتِک و واصفان حلیهی جمالش به تحیر، منسوب که ما عَرَفناکَ حقّ مَعرِفتِک.
گر کسی وصف او ز من پرسد، بیدل از بینشان چه گوید باز؟ عاشقان کشتگان معشوقند. بر نیاید ز کشتگان ،آواز
یکی از صاحبدلان، سر به جیب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت، مستغرق شده. حالی که از این معامله (8) باز آمد، یکی از دوستان (9) گفت: ازین بستان که بودی ما را چه تحفه کرامت کردی؟
گفت به خاطر داشتم که چون به درخت گل رسم، دامنی پر کنم هدیه اصحاب را. چون برسیدم، بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت.
ای مرغ سحر! عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدعیان در طلبش بیخبرانند کانرا که خبر شد، خبری باز نیامد
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم! وز هر چه گفتهاند و شنیدیم و خواندهایم
مجلس، تمام گشت و به آخر رسید عمر ما همچنان در اوّل وصف تو ماندهایم...
پ.ن: 1. نفس
2. زمردین
3. موسم نوروز
4. بسیم
5. باشد
6. پشتیوان
7. دیگربار
8. آنگه که از این حالت
9. اصحاب. محبان
*منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربتست و به شکر اندرش، مزید نعمت.
هر نفسی که فرو میرود، ممدّ حیاتست و چون برمیآید، مفرّح ذات. پس در هر نفسی، دو نعمت موجودست و بر هر نعمت شکری واجب.
منت خدای را معادل ترکیب عربی المنة لِله ( سپاس خدای را ) است.
منت در اصل به معنای احسان است و چون احسان، باعث سپاس میگردد، به معنای سپاس هم استفاده می شود.
خدای از ریشهی پهلوی خوتای گرفته شده و این ریشه هم از زبان سانسکریت قدیم به معنای به خود زنده و از خود آغاز کرده است.
عزوجل دو فعل و جمله یعربی است که به معنای عزیز و با جلال است.
طاعتش، موجب قربت است : اطاعت و فرمانبرداری از خدا، موجب قربت و نزدیکی به خداست. این جمله اشاره به آیه 12 سوره حجرات دارد که میفرماید: "ان اکرمکم عند الله اتقیکم". گرامیترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شماست.
به شکر اندرش، مزید نعمت است: شکر خدا باعث افزون شدن نعمتها میشود. اشاره به آیه 6 سوره ابراهیم دارد که میفرماید: "لئن شکرتم لازیدنکم". به معنای اگر شکرگزار باشید، نعمت شما را خواهم افزود. به همین سبب، شاکر، یکی از صفات الهی است چون خدا با افزودن نعمت، شکر شکر میگزارد.
ممد به معنای یاور و یاریگر است.
مفرح به معنای شادیبخش است.
*از دست و زبان که برآید کز عهدهی شکرش به در آید
اِعملوا آلَ داودَ شکراً وَ قلیلٌ مِن عبادیَ الشکور
بنده همان به که ز تقصیر خویش، عذر به درگاه خدای آورد ورنه سزاوار خداوندیش، کس نتواند که به جای آورد
وقتی در هر نفسی، دو نعمت موجود باشد و ما از نعمتهای بیشمار دیگری نیز بهرهمند باشیم، چگونه میتوانیم از عهدهی شکر خدا برآییم و در ضمن همین بیت اشاره دارد که شکر ممکن است زبانی و یا با دست و سایر اعضا باشد. آیه 13 سوره سبا میفرماید: "اِعمَلو آلَ داودَ شُکراً وَ قَلیلٌ مِن عِبادِیَ الشَکور". ای خاندان داود! سپاس مرا به جا آورید که اندکی از بندگان من سپاسگزارند. اکثر مردم کرند و لال و کور و قلیلٌ من عبادی الشکور.
بنده همان بهتر است که از کوتاهی خویش به بارگاه خدا رو آورد وگرنه آنچنان که شایستهی خداست، کسی نمیتواند شکر او را به جا آورد. این قطعه اشاره دارد به کلام ابوبکر صدیق که میگفت "العَجزُ عَنِ العِرفانِ عِرفان" یعنی عجز از شناسایی حق، نوعی شناسایی است.
*باران رحمت بیحسابش، همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغش، همه جا کشیده. پردهی ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفهی روزی به خطای منکر نبرد.
ای کریمی که از خزانهی غیب گبر و ترسا وظیفهخور داری
دوستان را کجا کنی محروم تو که با دشمن این نظر داری
خوان به معنای سفره است.
دریغ به معنی مضایقه و افسوس است.
ناموس، کلمهی عربی است از ریشهی یونانی به معنی قانون و شریعت و جمع آن نوامیس است. در زبان فارسی بیشتر به معنای شرافت و آبرو و هر چیزی که حفظ حرمتش لازم باشد به کار میرود.
فاحش به معنی بیش از اندازه و متجاوز از حد است.
وظیفه به معنی تکلیف و مقرری است و در اینجا به معنی مقرری به کار رفته است.
خزانه اشاره به آیه 21 سوره حجر دارد که میفرماید: "وَ اِن مِن شیٍ اِلا عِندَنا خَزائنُهُ وَ ما نُنَزِلُهُ اِلا بِقَدَرٍ مَعلوم".
هیچ چیز وجود ندارد مگر آنکه خزانههای آن در نزد ماست و به اندازهی معلوم به تدریج از آن میفرستیم.
گبر به معنای مشرک و بیدین است.
ترسا به معنای راهب است و بر عموم مسیحیان نیز اطلاق میشود. اطلاق دشمن بر گبر و ترسا از آن جهت است که فرمان الهی را گردن ننهاده و شریعت کامل را نپذیرفتهاند.
*فرّاش باد صبا را گفته تا فرش زمرّدین بگسترد و دایهی ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات را در مهد زمین بپرورد. درختان را به خلعت نوروزی، قبای سبز ورق در بر کرده و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع، کلاه شکوفه بر سر نهاده. عصاره نالی به قدرت او شهد فایق شده و تخم خرمایی به تربیتش، نخل باسق گشته.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
فراش یعنی فرشکننده.
زمرد، سنگی است قیمتی و سبز رنگ.
فرش زمردین کنایه از سبزه است.
دایه بر مادر یا هر زن دیگری که کودک را شیر دهد، اطلاق میشود.
بنات جمع بنت به معنی دختران است.
مهد به معنای گهواره است.
خلعت، لباس دوختهای است که بزرگی به کسی بخشد و بیشتر، هنگامی که حکومت ناحیهای از طرف خلیفه یا شاه به کسی واگذار میشد یا سالاری به پیروزی نایل میآمد، به عنوان پاداش به حاکم یا سالار، خلعتی عطا میشد.
در برکردن به معنی پوشیدن و پوشاندن است.
قدوم به معنای آمدن است.
موسم، جمع آن مواسم. معنی اصلیش، اجتماع مردم و به ویژه اجتماع حجاج برای حج در شهر مکه است و بر عیدهای بزرگ هم اطلاق میشود. به همین مناسبت، فصل سال و هر واقعهی منظمی را موسم میخوانند.
ربیع یعنی بهار
عصاره یعنی افشره
شهد: عسلی که از موم جدا نکرده باشند.
فایق: عالی، خوب. مصدر آن فوق و فواق است.
یمن به معنی برکت است.
نخل باسق: درخت خرمای بلند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند: اشاره به این آیه دارد: "وَ سَخَرَ لَکُمُ الشَمسَ وَ القََََمَر
غَفلت به معنای بیخبری است و در اینجا، مراد، بیخبر بودن از یاد خداست.
*در خبرست از سرور کاینات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمهی دور زمان، محمد مصطفی(ص).
شفیعٌ مطاعٌ نبیٌ کریم قسیمٌ جسیمٌ بسیمٌ وسیم
در خبر است:: در اصطلاح، به معنی حدیث است و بر گفتهی مشایخ و صالحین نیز اطلاق میشود.
کائنات: موجودات و هستیهایی که مقید به زمان هستند و کائن، اسم فاعل از کَون است.
مفخر: فخر و سرفرازی
رحمت عالمیان: اشاره است به وجود پیامبر اکرم (ص) و آیه کریمه "وَ ما اَرسَلناکَ اِلا رَحمَةًًً لِلعالَمین" دارد .
صُفوت: برگزیده. صفوت آدمیان، مقتبس از آیه 32 سوره آل عمران است: "اِنَ الله اصطَفی آدَم"
بیان سعدی به این معنی اشاره دارد که حضرت آدم، برگزیدهی خداست و پیغمبر ما، برگزیدهی نوع آدمیان است.
تتمه به معنای متمم و پایاندهنده است.
دور: گردش. در اصطلاح فلسفی، مراد از دور، یک بار گردش فلک است که در حدود سیصد و شصت هزار سال صورت میپذیرد و قدما معتقد بودندکه فعلا ما در دور قمر هستیم و دور قمر، آخرین دور این جهان است. با این بیان، شیخ اشاره به خاتمیت پیغمبر ما کرده است.
مصطفی: برگزیده. لقب پیغمبر
شفیع: شفاعتکننده
مطاع: فرمانروا
کریم: بزرگوار
قسیم: زیبا
جسیم: خوشاندام
بسیم: خندهرو
وسیم: نیکوروی یا دارای مهر نبوت
*چه غم، دیوار امّت را که دارد چون تو پشتیبان؟ چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح، کشتیبان
بلغَ العلی بِکمالِه کشفَ الدُّجی بِجَمالِه
دیوار:حصار، هر چیزی که فضایی را محصور کند. خواه از مصالح بنایی باشد یا غیر از آن.
پیغمبر گرامی به عالیترین درجهی بزرگی با کمال خود رسیده و به کمال مجد بالغ گردیده. تیرگی را با جمال خود برطرف ساخته.
حَسنتْ جَمیعُ خِصالِه صلّوا علیه و آله
همهی خصلتهای او پسندیده است. بر او و خاندانش درود بفرستید
عُلی: بلندی مقام
دُجی: تیرگی
خصال: جمع خصلت، صفات پسندیده
صلوا علیه و آله: اشاره است به آیه 155 سوره احزاب : "انَ اللهَ وَ مَلائکَتَهُ یُصَلونَ عَلی النَبی. یا اَیها اَلَذینَ آمَنوا صٌلوا عَلَیهِ وَ سَلِموا تَسلیما".
خداوند و فرشتگانش بر پیامبر (ص) درود میفرستند. اى کسانى که ایمان آوردهاید بر او درود بفرستید و سلام بگویید و در برابر فرمانش تسلیم باشید.
*هر گاه که یکی از بندگان گنهکار پریشانروزگار، دست انابت به امید اجابت به درگاه خداوند برآرد، ایزد تعالی در او نظر نکند. بازش بخواند. دگر باره اعراض کند. بازش به تضرّع و زاری بخواند. حق سبحانه و تعالی فرماید یا ملائکتی قَد استَحْیَیتُ مِن عبدی و لَیس لَهُ غیری. فَقد غَفَرت لَهُ.
دعوتش را اجابت کردم و حاجتش بر آوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم.
کرم بین و لطف خداوندگار گنه بنده کرده است و او شرمسار
انابت: بازگشت به خدا. از نظر مراحل سلوک، مرحلهای است بعد از توبه
اجابت: پذیرفتن و جواب دادن
حق: در اینجا منظور از حق، ذات خدا است.
جل و علا: بزرگ و بلندمرتبه
ایزد: معنی اصلی ایزد، فرشتهی درجه دوم است که زرتشتیان به آن قائل بودند اما در زبان معمول فارسی، ایزد به معنی خدای یگانه است و یزدان هم که جمع و مخفف ایزدان است، نام خداست. فرشتگان درجهی اول که تعدادشان هفت است، امشاسپندان نامیده شدهاند.
تضرع: گریه و زاری کردن
سبحان: پاک و منزهای
فرشتگان من! از بنده خود شرم دارم . او کسی جز من ندارد. پس او را آمرزیدم.
خدا، خاص ذات یگانه است ولی خداوند و خداوندگار هم بر خدای یگانه و هم بر صاحب و بزرگ اطلاق میشود و معادل رب در زبان عربی است.
*عاکفان کعبهی جلالش به تقصیر عبادت معترف که ما عبدناکَ حقّ عبادتِک و واصفان حلیهی جمالش به تحیر منسوب که ما عَرَفناکَ حقّ مَعرِفتِک
گر کسی وصف او ز من پرسد بیدل از بینشان چه گوید باز
عاشقان، کشتگان معشوقند بر نیاید ز کشتگان آواز
عاکف و معتکف کسی است که در مسجد بماند و عبادت کند. در اصطلاح عرفان، عاکف کسی است که از دنیا قطع علاقه کند و تنها به خدا پردازد.
کعبه: در لغت به معنی هر چیزی است که شکل مکعب داشته باشد و خانه کعبهی به دلیل شکلش به این نام نامیده شده است. عرفا که دل را خانهی خدا میدانند، به دل عنوان کعبه دادهاند.
جلال: صفت قهر الهی است که غرور عاشق را در هم میشکند.
معترف: اعترافکننده
ما عَبَدناکَ حقَ عِبادَتِک: تو را چنانکه حق پرستشت باشد، نپرستیدهایم.
کسانی که پیوسته در پرستشگاه الهی مقیماند و با مشاهدهی جلال حق، غرور از سر فرو نهادهاند، باز به کوتاهی و ناتوانی خود در عبادت اقرار دارند و میگویند ما تو را چنانکه باید، نپرستیدیم.
واصف: وصفکننده و ستاینده
حِلیه: زیورآلات
تحیر: یکی از مراحل سلوک است که عارف در آن وادی خود را سرگشته مییابد.
منسوب: نسبت داده شده
ما عَرَفناکَ حَقَ مَعرِفَتِک: چنانکه حق شناسایی توست، تو را نشناختیم.
بیدل : در اینجا به معنی دلباخته
بینشان: فاقد نشان و غیر قابل اشاره
*یکی از صاحبدلان، سر به جیب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت مستغرق شده. حالی که از این معامله باز آمد، یکی از دوستان گفت ازین بستان که بودی، ما را چه تحفه کرامت کردی؟ گفت به خاطر داشتم که چون به درخت گل رسم، دامنی پر کنم هدیه اصحاب را. چون برسیدم، بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت.
جیب: گریبان
مراقبت: تامل و اندیشه. حالی است که برای عارف همراه با فکر و تامل حاصل میشود و آن را محاضره نیز مینامند.
مکاشفت: روشنبینی. حالی است بالاتر از مراقبت. چون در این حالت، پرده برداشته میشود و فروغ الهی، عارف را به حقیقت راهنما میگردد و بالاتر از مکاشفت، مشاهده است که عاشق و معشوق متحد میشوند و عاشق، خودی خود را از دست میدهد.
مستغرق: فرو رفته و غرق شده
حالت یا حال: در اصطلاح عرفان، چگونگی است که سالک را در پرتو فیوض غیبی بدون اختیار دست میدهد و موقت است و چون ثبات یابد، مقام نامیده میشود.
انبساط: حالی که بدون تکلف نه آمدنش به کسب است و نه رفتنش به جهد. همچنین انبساط به معنی گشادهرویی و اظهار رضا است از نعمتی که خود یا دیگری را حاصل آمده است.
دامن از دست رفتن، کنایه از فنای کامل است که هنگام وصول، دست داده و درخت گل، کنایه از مرحلهی وصول است.
*ای مرغ سحر! عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدعیان در طلبش بیخبرانند کانرا که خبر شد، خبری باز نیامد
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم وز هر چه گفتهاند و شنیدیم و خواندهایم
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر ما همچنان در اوّل وصف تو ماندهایم
مرغ سحر: منظور ممکن است بلبل یا خروس سحری باشد. بسیاری از شعرا، عشق بلبل را به گل، با عشق پروانه نسبت به شمع مقایسه کردهاند.
جان شد: رفت
مراد قطعه، بیان فنای عارف است.
مدعیان: کسانی که دعوی خداشناسی و حقیقتیابی دارند.
کانرا که خبرشد: اشاره به حدیث نبوی: "مَن عَرَفَ اللهَ کلَ لِسانُه". کسی که خدا را شناخت، زبانش گنگ شد.
خیال: نیرویی است که با آن صورتهای محسوس را در ذهن تجدید و احیا میکنیم.
قیاس: در اصطلاح منطق، نتیجهگیری از حکمی کلی به حکمی جزئی است.