*یادمه ماه رمضون چند سال پیش پست گذاشت که دلم برای همسایهمون میسوزه که ظهر برای خودش ناهار گرم میکنه و لذت این روزا رو درک نمیکنه و ... و ... و ...
راستش از خوندن اون پست، حس خوبی بهم دست نداد. فکر میکردم داره منت عبادتش رو سر یکی دیگه میذاره. شایدم اصن نیتش این نبود اما من حس خوبی نداشتم چون برداشتم اونجوری بود. با خودم فکر کردم شاید همسایهشون اصن مسیحیه. شاید نمیتونه روزه بگیره به هزار و یک دلیل. شاید بچهی کوچیک داره. شایدم دلش نمیخواد. چرا فکر کنیم ما درستیم بقیه نادرست، در حدی که پست ترحمآمیز بنویسیم برای مردم؟
سالها گذشت و سالی نبود که ماه رمضونش یاد اون پست نیفتم. تا امسال. که دیدم نوشته بدنم ضعیف شده و نمیتونم روزه بگیرم. هیولای درونم گفت آهاااا الان شاید متوجه شی هرکی ناهار گرم کرده بود دیو نبوده در مقابل توی فرشته. ترسناکه که فکر کنی سالها فرشته بودی الان یهو شدی دیو. خیلی ترسناکه...
چهارشنبه 16 خرداد 1397 ساعت 21:48
چه خوب است که هنوز هستی و هنوز می نویسی و ما هنوز می خوانیم...
.........................راستی سلام!
چه خوب که هنوز به اینجا سرمیزنید. ببخشید که خیلی دیر دیدم پیامتون رو. سلام
وای چه روزگاریست
که جام می ما خالی شده
وپرشده از دستهای آلوده
.....................
سلام وخداقوت [سبز][گل]
سلام...
سلام
خوبی مریمی؟
تو تلگرام کانال نداری؟
سلام. ممنون. شما خوبید؟ اینستاگرام دارم.