*نادر ابراهیمی در کتاب "یک عاشقانهی آرام " میگوید: قلب، مهمانخانه نیست که آدمها بیایند، دو سه ساعت یا دو سه روز در آن بمانند وبعد بروند.
قلب، لانهی گنجشک نیست که در بهار ساخته شود و در پاییز، باد آن را با خودش ببرد.
قلب، راستش نمیدانم چیست اما این را میدانم که فقط جای آدمهای خیلی خوب است.
قلب، چاه دلخوری نیست که به وقت بدخلقی، سنگریزهای بیندازی تا صدای افتادنش را بشنوی!
قلب، آیینهایست که با هر شکستن، چند تکه میشود و پکپارچگیاش از هم میپاشد.
قلب، قاصدکیست که اگر پرهایش را بچینی، دیگر به آسمان اوج نمیگیرد.
قلب، برکهایست که آرامشش به یک نگاه به هم میخورد.
قلب، اگر بتواند کسی را دوست بدارد، خوبیها و حتی زخم زبانهایش را نقش دیوار ش میکند. حال اینکه قلب چیست، بماند! فقط این را میدانم؛ قلب، وسعتی دارد به اندازهی حضور خدا... من حرمی مقدستر از قلب، سراغ ندارم.
*مراسم تشییع استاد مون بود. ازش پرسیدم آدم همیشه تنهاست؟
گفت آره مریمی. من سالها قبل از ازدواجمون بهش علاقمند بودم. الان هم هستم. ولی آدم همیشه تنهاست...
گفتم ناامیدکنندهست. گفت اوهوم ولی واقعیته.
درست میگفت. آدمها حتی اگر چندقلو به دنیا بیان، باز هم تنها ن. هرقدر دور شون شلوغ باشه باز هم تنها ن. هرقدر عاشق باشن، هرقدر دوست داشته بشن، باز هم تنها ن. حتی اگه توی جمع بمیرن، باز هم تنها ن.
کلا روی هیچکس زیاد حساب نکنید. اگر دوستی هرازگاهی حالتون رو میپرسه، براتون هدیه میگیره، به خاطرتون آشپزی میکنه و بهتون تلفن میزنه خیلی داره معرفت خرجتون میکنه. قدر ش رو بدونین.
خوووووووووووب... چه خبرا؟ ساکتین...