اولین تجربه‌های کودکی

*هشت ساله بودم که در یک میهمانی شبانه، برای اولین بار با پدیده‌ای سرخ رنگ به نام "خرمالو" آشنا شدم . 

میزبان با لبخندی ملیح، خرمالو تعارف کرد و من هم بدون درنگ، نامبرده را شکافته و چشیدم . شوربختانه خرمالوی مذکور به غایت گس بود و تا چند ساعت احساس می‌کردم گونه‌هایم در حال تجزیه شدن هستند! 

از آن روز به بعد، در نظر من هر کس که خرمالو می‌خورد فردی مازوخیسمی و هر کس که خرمالو تعارف می‌کرد، شخصی سادیسمی قلمداد می‌شد! تجربه‌ی تلخ اولین کام از خرمالو باعث شد که من سی و نه سال این گردالی سرخ رنگ را به صورت یک‌طرفه تحریم کنم! 

با اصرار فراوان همسرم، دیوار تحریم خرمالو ترک برداشت و من هم در چهل وهفت سالگى به خرمالو یک فرصت تازه دادم! خرمالو هم از این فرصت به نحو احسن استفاده کرد و چنان مزه‌ای را تجربه کردم که مجبور شدم خرمالو را از لیست سیاه بیرون آورده و ایشان را پس از لیموترش و توت فرنگی در صدر مصطبه بنشانم! 

یک تجربه‌ی تلخ در هشت سالگی، باعث شد که سى و نه سال از همه‌ی خرمالوها متنفر باشم. 

اولین تجربه‌های کودکی، شالوده‌ی ما را می سازند. چه بسیارند باورها، هنجارها و اعتقاداتی که به خاطر تجربه‌ی طعم گس آنها در کودکی، هنوز منفور ما هستند. مواظب تجربه‌های گس خودو اطرافیانمون باشیم...

قانون جذب عشق. چگونه می توانم فرد دلخواه‌م را جذب کنم؟

*متن زیر، برگرفته از سایت قانون جذب پنج بعدی هست که براتون خلاصه کردم چون می‌دونم لینک بدم، احتمال اینکه همه‌ش رو نخونید زیاد ه 

درباره‌ی جذب عشق و جذب همسر دلخواه با استفاده از تکنیک‌های قانون جذب، آورده‌اند که همه چیز در قانون لیاقت و باور خلاصه میشه! یعنی شما به اندازه‌ی شخصیت مورد نظرتان بزرگ شوید و لیاقت لازم رو در خودتون ایجاد کنید! در این صورت، شخصیت دلخواه خود به خود جذب شما می‌شود. 

برای مثال، شخصیت مورد نظر شما این ویژگی‌ها را دارد: ثروتمند، خوش‌اخلاق، مهربان، خوش‌چهره، با صلابت و … ولی وقتی شما خودتان را با این شخصیت مد نظرتان مقایسه می‌کنید، یک احساس خودکوچک‌پنداری و عدم لیاقت در شما ایجاد می‌شود. در واقع یک گفت‌وگوی ذهنی درون شما شروع می‌شود و به شما می‌گوید شما لایق همچین فردی نیستید. شما کم‌ارزش‌تر از شخصیت مد نظرتان هستید در این صورت چگونه می‌توانید شخصیت مورد نظرتان را جذب کنید؟ 


شما در وهله‌ی اول باید به اندازه‌ی شحصیتی که در نظر تان هست، بزرگ شوید. خودتان را آنقدر تغییر دهید و جنبه‌های مثبت داشته باشید که دیگر هیچ دلیلی نباشد برای اینکه خودتان را از او کمتر بدانید. متاسفانه این عدم احساس لیاقت، یکی از بزرگترین دلایلی هست که طی تحقیقات میدانی و پرس و جوهایی که داشتم، به این مورد رسیدم. خانم‌هایی هستند که می‌خواهند با پسرانی ازدواج کنند که بسیار خوش‌چهره و خوش‌اخلاق و خوش‌برخورد و … باشند ولی در درون خودشان احساس می‌کنند نسبت به این آقایان، ارزش کمتری دارند. در این صورت هیچ باوری نمی‌توانند داشته باشند که بتوانند آن شخصیت دلخواه‌شان را جذب کنند. یا آقایانی هستند که دوست دارند با فلان شخص ازدواج کنند ولی خودشان را به مراتب کم‌ارزش تر از آن دختر می دانند و این سر و صداهای ذهنی در آنها شکل می‌گیرد: اون باباش پولدار هست. تو چی داری بدبخت؟ اون رو ببین چقدر خوشگل‌ه! تو ظاهر ت به مفت هم نمی‌ارزه! 

و وقتی که باور نداشته باشند که به آن فرد می‌رسند، چگونه می‌توانند با استفاده از تکنیک‌های مهندسی ذهن، یک رابطه‌ی بسیار ایده‌آل  را جذب کنند؟ 


این را بدانید که محال است شما شخصی را جذب کنید که لیاقت داشتن‌ش را در خود احساس نکنید. و اگر بر حسب یک سری اتفاقات به زور هم که شده، با شخصی ازدواج کنید که در خودتان لیاقت داشتن‌ش را احساس نمی‌کنید، با جسارت اعلام می‌کنم بعد از حداکثر ۵ سال طلاق خواهید گرفت یا رابطه‌ی شما به فنا خواهد رفت. این یک قانون هست دوستان عزیزم. 


تمرین کاربردی این جلسه: پس قبل از انتخاب فرد مورد نظرتان، حتما احساسات و افکار درونی خودتان را آنالیز کنید و احساس اعتماد به نفس و عزت نفس و لیاقت را نسبت به اون شخص ایجاد کنید تا جهان هستی، همه چیز را بر حسب محاسبات کیهانی برای شما رو به راه کنه و شما خالق بهترین روابط عاشقانه‌ی دلخواه خودتان باشید. 

برای ایجاد احساس لیاقت می‌توانید از تجسم خلاق استفاده کنید: تجسم کنید که یک شخص بی‌نهایت با ارزش و با لیاقتی هستید که هر شخصی مشتاق روابط با شماست. احساس کنید که چقدر با جذبه و با صلابت هستید و … 


هر روز عبارات تاکیدی پر قدرتی را تکرار کنید: من لیاقت داشتن بهترین روابط را دارم. من انسان فوق‌العاده با ارزشی هستم و …


اخلاق و رفتارهای خودتان را اصلاح کنید و به خودتان احترام بگذارید و در جمع‌ها با جسارت و با صلابت ظاهر شوید.


پس برای جذب عشق، باید لیاقت درونی خودمان را بالاتر ببریم تا بتوانیم شخصیت مطلوب‌مان را جذب کنیم چرا که جهان هستی به اندازه‌ی لیاقت ما به ما عشق و ثروت و خوشبختی هدیه می‌کند. موضوع دومی که در این رابطه باید اشاره کنم، این هست که متاسفانه باورهای معیوب در عمق ضمیر ناخودآگاه افراد نسبت به عشق و روابط ایجاد شده که هر چقدر تلاش می کنند که روابط بهتری داشته باشند، باز هم این باورهای مخرب مانند دیواری در مقابل‌شان قرار می گیرد و آنان را از داشتن روابط خوب و ایده‌آل محروم می کند. چرا که هر باوری که در ضمیر ناخوداگاه شما ثبت شده باشد، دقیقا همان باورها را تجربه خواهید کرد. برای داشتن یک رابطه ی دلخواه و ایده‌آل حتما باید باورهای نورانی و زیبا در مورد روابط عشق و عاشقی داشته باشید. وگرنه در عمق باتلاق باورهای معیوب گیر خواهید کرد… 


باور در تمام کیهان و ساختار کوانتومی جهان هستی نفوذ دارد. هر باور شما یک ارتعاش مخصوصی از وجود شما به کائنات ارسال می‌کند و نظام آفرینش مانند یک آیینه عمل می‌کند که افراد، رویدادها، شرایط و لحظات مشابه با ارتعاشات شما را به خودتان بازمی‌گرداند. ساختار کوانتومی و نظام‌مند جهان هستی به گونه‌ای طراحی شده که باورهای غالب ذهنی شما را تایید کند و به اثبات برساند. وقتی شما باور دارید که دختر یعنی غمگین ترین موجود دنیا، مطمئن باشید که همین را تجربه خواهید کرد. ضمیر ناخوداگاه شما شرایطی را طراحی خواهد کرد که شما یک انسان کاملا غمگینی باشید و اتفاقاتی برای شما روی خواهد داد که اکثر مواقع غمگین باشید. یا اکثرا این باور را دارند که ازدواج کردن باعث سخت شدن زندگی خواهد شد. افرادی هستند که جوک ها و لطیفه‌هایی برای ازدواج برای هم تعریف می‌کنند: ❌بر اساس جدیدترین تحقیقات ، تنها ۲۰% از مردها عقل دارند! مابقی همگی زن دارند❌ حتی اگر در ظاهر صرفا برای خندیدن این جوک‌های منفی را تعریف کنید و شوخی کنید ولی بدانید که ضمیر ناخودآگاه شما شوخی و جدی را درک نمی‌کند بلکه تک‌تک این جملات را در قالب یک باور در خودش ثبت می‌کند و در نهایت، یک شکل منفی و مخرب نسبت به ازدواج و عشق در ذهن شما ایجاد می‌کند. و این تصاویر و باورهای ذهنی شما از عشق دقیقا برای شما اتفاق خواهد افتاد.


 پس خواهش می کنم در قدم دوم سعی کنید تمام باورهای معیوب و مخربی که در زمینه‌ی عشق و عاشقی و روابط دارید، را شناسایی کنید. تمام عکس‌نوشته های منفی و انسان‌های منفی اطرافتان را که باورهای مخرب را خوراکی برای ذهن شما می‌سازند، از زندگی تان حذف کنید. اجازه ندهید حتی کوچک‌ترین باور منفی را در ذهن تان بکارند. 


و اما قسمت مهم و اساسی ماجرا در جذب عشق این هست: شخص یا شخصیت؟ مساله این است!

همه‌ی افراد دنبال شخص یا فرد دلخواه خودشان هستند. دوستی پیام داده عاشق فردی هستم و به هر ترفندی که شده، می‌خواهم جذب‌ش کنم. دوستی دیگر ایمیل فرستاده بود که مرد زندگی‌م را از دست دادم. او تنها مرد رویایی زندگی‌م بود و هزاران مورد مشابه که همگی حول محور یک شخص و فرد می‌چرخد… اما آیا در نظر گرفتن یک شخص و فرد، تا چه اندازه با قوانین ذهنی و کیهانی منطبق هست؟ آیا فقط یک شخص می تواند ما را خوشبخت کند؟ آیا با رفتن یک شخص مورد نظر، تمام دنیای ما باید ویران شود؟ آیا شکست عشقی وجود دارد؟ 


باید بدانیم ما حق نداریم عاشق یک فرد یا شخص خاصی شویم و فقط او را در نظرمان داشته باشیم و با خود بگوییم فقط و فقط این شخص فرد دلخواه‌م هست و من فقط می‌توانم با او خوشبخت شوم. برای جذب همسر ایده‌آل و روابط عالی، فقط مجاز هستیم که شخصیت مد نظر خودمان را در ذهن بسازیم نه شخص مورد نظر را. مثلا نباید فکر کنیم که فقط و فقط فلانی می‌تواند زندگی ما را دگرگون کند و فرد رویایی ما باشد بلکه باید شخصیت دلخواه خودتان را بسازید. بدانید که چه شخصیتی را مد نظرتان است: اخلاق، رفتار، درآمد، مشخصات فیزیکی و … در واقع شما خالق شخصیت مد نظرتان هستید و می‌توانید تکه‌های شخصیتی او را کنار هم بگذارید و یک شخصیت کاملی که مد نظر دارید را در ذهن خود خلق کنید. 


در جهان هستی، هزاران شخص وجود دارد که دارای شخصیت مد نظرتان باشد. هیچ محدودیتی در ساختار نظام‌مندجهان هستی وجود ندارد. این باور قلبی شما باشد که هزاران زن و مرد با شخصیت دلخواه شما وجود دارد که می‌توانند شما را پرنسس خوشبخت یا شاهزاده‌ی خوشبخت کنند. قبول دارم کمی سخت هست که از پرستیدن فرد مورد نظر دست بردارید و شخصیت دلخواه‌تان را بسازید و آن را عاشقانه بپرستید ولی شما با قبول این واقعیت زیبا یک باور نورانی در ذهن‌تان می‌سازید که هزاران شخص وجود دارند که می‌توانند شما را غرق در زندگی رویایی‌تان کنند. در این صورت، از آمدن و رفتن اشخاص هیچ ناراحتی نخواهید داشت چرا که می‌دانید بی‌نهایت شخص برای خوشبختی شما وجود دارد.


در جهان هستی، همه چیز بر اساس ارتعاش بنا شده. و شما طبق قانون جذب، تمام چیزهایی که هم‌ارتعاش با شما باشند را جذب می‌کنید. زمانی که شما شخصیت دلخواه‌تان را در ذهن می‌سازید و روی آن تمرکز می‌کنید، فورا ارتعاشات ذهنی شما هم‌راستا می‌شود با همان شخصیت مطلوب شما و اگر بتوانید برای مدتی این تمرکز را نگه دارید و با عشق و علاقه، شخصیت دلخواه‌تان را در ذهن‌تان دوست داشته باشید، قانون ارتعاش کار خودش را به خوبی انجام می‌دهد و افرادی که از لحاظ ارتعاشی همسان هستند، با شخصیت دلخواه شما را در مسیر زندگی شما قرار می دهد.


برای اینکه بتوانید این باور را تقویت کنید که می‌توانید به شخصیت دلخواه‌تان برسید، در اینجا نمونه‌ای از جملات تاکیدی مخصوص و قدرتمندی را برای شما قرار می‌دهم تا با تکرار این جملات تاکیدی، ارتعاشات ذهنی شما تقویت شود و برای مراحل بعدی جذب عشق آمادگی پیدا کنید: من شخصیت دلخواه‌م برای ازدواج را به راحتی جذب می‌کنم. بی‌نهایت انسان با شخصیت دلخواه من وجود دارد. من لایق داشتن شخصیت دلخواه‌م هستم.


سناریوی تلخی وجود دارد که متاسفانه اکثر مردم اسیر ش شدند: شما عاشق یک شخص می‌شوید ولی او زیاد به شما تمایلی ندارد. ولی عشق که این حرف‌ها را نمی‌شناسد. یا او یا مرگ… به هزاران راه متوسل می شوید تا او را رام خود سازید: دعا، طلسم، فال، حیله، تله‌پاتی… یا به دروغ و فریب متوسل می‌شوید تا او را عاشق خود کنید و این تلاش‌های شما به نتیجه می‌رسد و با آن شخص ازدواج می‌کنید. و فکر می‌کنید که خوشبخت‌ترین انسان روی زمین هستید. روزها می‌گذرد. شب‌ها می‌آیند و روزگار می‌چرخد و ناگهان متوجه می‌شوید که روز به روز دماسنج عشق‌تان سردتر می‌شود و هر چه می‌کنید، باز هم نمی‌شود که نمی‌شود… و  در نهایت ضربان عشق شما تمام می‌شود و از هم جدا می شوید….چه شد؟ آن عشق سوزان کجا رفت؟ 


طبق قوانین کیهانی جذب عشق، دو شخصی که دارای ارتعاشات وجودی همسان و مشابهی نباشند، نمی‌توانند برای مدت زیادی کنار هم قرار بگیرند. شما فرض کنید که با هر تلاشی توانستید فرد مورد نظر را عاشق خود کنید. ولی به هیچ عنوان نمی‌توانید عقاید و باورها و ارتعاشات درونی او را عوض کنید. برای همین وقتی با شخصی ازدواج می‌کنید که تشعشعات وجودی او غیر همسو با شماست، در همین ابتدا بدانید که محکوم به شکست هستید مگر اینکه یکی از طرفین، تغییر ارتعاش دهد و شبیه دیگری شود. پس حالا خوب درک می‌کنید که چرا نباید روی شخص خاصی تمرکز کنید و فقط مجاز هستید که شخصیت دلخواه خودتان را در ذهن بسازید و روی آن شخصیت مد نظرتان تمرکز داشته باشید چون هیچ تضمینی نیست که شخص مد نظر شما، شخصیت دلخواه شما را داشته باشد. هیچ تضمینی وجود ندارد که فرد مورد نظر شما، ارتعاشات شبیه شما را دارا باشد. و جالب هست بدانید که دلیل تمام طلاق‌هایی که اتفاق می‌افتد، غیر هم فرکانس بودن طرفین هست. محال است دو شخص دارای ارتعاشات یکسانی باشند و رابطه‌ی آنها به جدایی بکشد. 


آیا ارزش‌ش را دارد که با زور و التماس و … شخص خاصی را در نظر بگیریم و با او ازدواج کنیم؟ چه تضمینی هست که رابطه‌ی شما با این فرد همیشگی خواهد بود؟ ولی من تضمین می‌کنم اگر این شخص، ارتعاشات‌ش غیر همسو با شما باشد، به زودی از هم جدا خواهید شد… 


شما هیچ وقت نباید روی این موضوع فکر کنید که افراد با شخصیت مد نظر ما، چگونه و از چه طریقی به زندگی شما جذب خواهد شد. چرا که ما هیچ وقت نمی‌توانیم فرآیندهای اجرایی کائنات را درک کنیم و بفهمیم که فرآیند دقیق قانون جذب چگونه رخ می‌دهد. وقتی شما تمام تمرکز خودتان را روی شخصیتی که در ذهن ساختید، می گذارید به مرور زمان، کل نظام مقتدر الهی دست به دست هم خواهد داد تا بر اساس قانون جذب، شما در مسیرهایی قرار بگیرید که افرادی که دارای شخصیت مطلوب شماست، به سمت شما جذب شوند. این یک قانون الهی‌ست.


اما از نظر علوم ذهنی هم می‌توانیم این مکانیسم رو بررسی کنیم:  سیستم RAS، وظیفه ی پالایش اطلاعات ورودی به مغز را دارد. در واقع مثل یک فیلتر عمل می‌کند و فقط اجازه‌ی ورود بخش خاصی از اطلاعات را به ذهن می‌دهد. به عبارتی دیگر، فقط اطلاعاتی که برایتان مهم و حیاتی باشد، از این فیلتر رد می‌شود و به ذهن‌تان می‌رسد. یعنی شما فقط می‌توانید چیزهایی که برایتان مهم هستند را مشاهده کنید. برای مثال، شما قصد خریدن یک ماشین ۲۰۶ قرمز را دارید. در این صورت، ۲۰۶ قرمز رنگ برای سیستم RAS شما مهم جلوه داده می‌شود. و از این لحظه، کار این سیستم RAS ذهنی شروع می‌شود. به صورتی خیلی جالب، در کوچه و خیابان، شما ماشین ۲۰۶ قرمز رنگ را مشاهده خواهید کرد. خودتان هم تعجب می‌کنید از این موضوع. چرا قبلا این همه ماشین ۲۰۶ قرمز را نمی‌دیدم؟ در اینجا ۲۰۶ قرمز رنگ برای RAS شما مهم و با ارزش تلقی می‌شود و این سیستم به صورت فعال در می آید و زمین و زمان را بررسی می‌کند و هر موقع ۲۰۶ قرمز را دید، فورا شما را آگاه می‌سازد. قبلا هم ۲۰۶ های قرمزی هم در خیابان بودند ولی چون برای RAS شما مهم نبودند، برای همین اکثر آنها را نمی‌دیدید. چقدر جالب شد. نه؟


حالا برگردیم سراغ قانون جذب عشق و روابط: شما شخصیت دلخواه خودتان را مشخص کردید و تمرکز شما روی شخصیت مد نظرتان هست. در این صورت، این شخصیت دلخواه شما برای R.A.S ذهن‌تان، مهم و با ارزش خواهد شد و این سیستم، ۲۴ ساعته مثل یک نگهبان هر لحظه بیدار و فعال هست. و تمام اشخاص و افراد اطراف‌تان و ورودی‌های ذهنی شما را بررسی می‌کند. و شما را در مسیری قرار می‌دهد که این شخصیت مطلوب خودتان را پیدا کنید.دقیقا مثل مثال ۲۰۶ شگفت‌زده خواهید شد اگر بدانید که با فعال‌سازی سیستم RAS شما انبوهی از افراد را ملاقات خواهید کرد که شخصیت دلخواه شما را دارند و این موقع هست که اگر خانوم هستید، باید وقت قبلی بدهید به خواستگارهاتون و اگه آقا هستید، باید کلی فرد در نوبت داشته باشید که آشنایی پیدا کنید. 


یعنی وقتی شما روی شخصیت مد نظرتان تمرکز کنید، به صورت آگاهانه در حال ارسال ارتعاشاتی از وجود خودتان به جهان هستی هستید و طبق قانون جذب (شبیه، شبیه را جذب می‌کند)، جهان هستی از راه‌های عجیب و غریب، افرادی را که دارای شخصیت دلخواه شما باشند به سمت شما جذب می‌کند. محال است که شما روی یک شخصیت ثروتمند و مهربان و با صداقت تمرکز کنید و جهان هستی برای شما فردی دروغگو و خیانت‌کار را جذب کند. پس اگه آب دست‌تان هست روی زمین بگذارید و با عشق و علاقه ی فراوان، روی شخصیت مد نظرتان با قدرت تمام تمرکز کنید تا ارتعاشات وجودی شما هر لحظه به کائنات تقدیم شود و جهان مقتدر الهی نیز در پاسخ به این نوع ارتعاشاتی که تقدیم کردید، اشخاصی دارای شخصیت مطلوب شما را به سمت‌تان جذب کند.


چگونه شخصیت دلخواه خودمان را به سیستم RAS مهم و با ارزش معرفی کنیم؟ چگونه ارتعاشاتی به جهان هستی ارسال کنیم که شخصیت مطلوب ما را برایمان جذب کند؟ 

قدم اول:مکتوب کردن اهداف یعنی همان مکتوب کردن شخصیت دلخواه شما روی کاغذ با تمام جزئیات. ضمیر ناخودآگاه شما کاملا بی‌شعور هست. هیچ حدس و تقریبی را نمی‌تواند درک کند. باید کاملا شفاف و واضح، جزئیات ویژگی مطلوب خودتان را روی کاغذ، مکتوب کنید. تمام ویژگی‌های اخلاقی، رفتاری، نوع گویش، نوع تیپ ظاهری، نوع افکار و عقاید و … را در مورد شخصیت مدنظرخودتان به صورت واضح مکتوب کنید تا ضمیرناخودآگاه شما و جهان هستی دقیقا بداند که چه شخصیتی را باید جذب کند. 


قدم دوم: اقدامات هوشمندانه. در قسمت اول اشاره کردم که باید به اندازه‌ی هدف خودتان بزرگ شوید تا لیاقت داشتن شخصیت دلخواه خودتان را داشته باشید. در این راستا باید اقدامات لازم را انجام دهید. مثلا هر روز بامحبت‌تر و مهربان‌تر شوید. به خودتان بیشتر بها دهید. ارزش خود را با کارهایی که لازم می‌دانید، هر روز افزایش دهید. کارهایی را انجام ندهید که حس کوچک و کم‌ارزش بودن به شما القا می کند. مثلا وقتی غذا می‌خورید، با تمام وجودتان از خودتان پذیرایی کنید و هیچ وقت خودتان را کم‌ارزش ندانید که با عجله و بی‌احترامی غذا بخورید. 


قدم سوم: تجسم خلاق. در حالت آلفا قرار بگیرید. (۵-۱۰ دقیقه قبل و بعد از خواب نیز در این حالت هستید). تمام جزئیات شخصیت دلخواه‌تان را با عشق و احساس تجسم کنید. لحظه‌ی رسیدن به عشق ابدی خودتان را با تمام وجود حس کنید و تصور کنید. جشن ازدواج خودتان را با شخصیت دلخواه‌تان را به تصویر بکشید. او را در آغوش بگیرید و لحظات کاملا عاشقانه‌ای را در تجسمات خود داشته باشید. بدانید که شما با تجسمات خودتان در حال ترسیم بوم زندگی خودتان هستید. جهان هستی منتظر فرمان شما از طریق تجسم و احساسات‌تان هست. پس با عشق و احساس، شخصیت دلخواه‌تان را تجسم کنید. او را در آغوش بگیرید. ببوسید.دستان‌ش را لمس کنید و غرق در زیبایی بی‌نظیر او شوید.


قدرم چهارم: عبارات تاکیدی. عبارات تاکیدی مخصوص ازدواج را باید بر اساس باورهای مخربی که دارید، بسازید. مثلا اگر این باور را دارید که ازدواج کردن می‌تواند شما را به سختی بیاندازد، باید عبارات تاکیدی برای این باور اشتباه خودتان بسازید: من با ازدواج به آرامش می‌رسم. عبارات تاکیدی دیگری که می‌توانید استفاده کنید: من به راحتی ازدواج می‌کنم. من لایق یک رابطه‌ی عاشقانه‌ی زیبا هستم. 


قدم پنجم: معاشرت با انسان‌های مثبت‌اندیش. در کنار افرادی قرار نگیرید که باورهای منفی در مورد ازدواج به شما القا می‌کنند. مثلا دوستان شما همیشه راجع به خانم‌ها جملات منفی به کار می‌برند یا در مورد آقایون، حرف‌های منفی می‌گویند که حاکی از باورهای مخرب آنها در زمینه‌ی عشق و روابط هست. با قدرت، چنین جمع‌هایی را ترک کنید تا برنامه‌ریزی ذهنی شما را منفی و معیوب نکنند.


دلپسند باشیم

*سی عادت ناپسند اجتماعی : ۱. خیره شدن به دیگران 

۲. با دهان‌پر حرف زدن 

۳. قطع کردن حرف دیگران 

۴. اظهار فضل و دانایی کردن 

۵. بلند حرف زدن  

۶. خیلی محکم یا شل دست دادن 

۷. پرخوری در میهمانی ها 

۸. گذاشتن آرنج روی میز 

۹. پچ پچ کردن و خندیدن مرموز در حضور دیگران 

۱۰. دراز کردن دست از سوی آقایان و اصرار برای دست دادن با خانم ها( یی که به هر دلیلی مایل نیستند). 

۱۱. باد کردن یا صدا در آوردن با آدامس 

۱۲. استفاده بی اندازه از تلفن همراه 

۱۳. نمایش عمومی احساسات  و رمانتیک بودن در حضور دیگران 

۱۴. توهین یا کنایه و طعنه زدن به دیگران 

۱۵. بهداشت ضعیف و رفتارهای ناپسند بهداشتی در حضور دیگران: مانند خلال دندان، تمیز کردن بینی حتی با دستمال، شانه‌کردن‌مو 

۱۶. حمله به حریم شخصی و باورهای افراد 

۱۷. بی نظمی و زرنگی در نوبت 

۱۸. ریختن آشغال روی زمین حتی در جاهای کثیف 

۱۹. پوشیدن لباس نامناسب،یا آراسته نبودن 

۲۰ خندیدن به خطاها، آسیب دیدن یا مشکل دیگران 

۲۱. به کاربردن کلمه های زشت و زننده 

۲۲. هنگام گفتگو، نگاه کردن به جایی غیر از چهره مخاطب 

۲۳. حل و فصل کردن مشکلات (با فرزند یا همسر یا...) در جمع 

۲۴. کشیدن سیگار در جمع 

۲۵. سکوت، و کم حرفی غیر عادی یا‌عبوس بودن در جمع 

۲۶. مسخره کردن لهجه‌ها یا شوخی‌های تحقیرآمیز جنسیتی 

۲۷. افراط و تفریط در سلام ‌و احوالپرسی 

۲۸. بدگویی از دیگران  

۲۹. فضولی کردن 

۳۰. بی توجهی به وقت و برنامه دیگران.

کار خوب‌ه خدا درست کنه. سلطان محمود خر کی‌ه؟

*هرکس دانشگاه سومی قبول میشه، وارد دانشکده‌ی ما که میشه، میگن خدا رحمت‌ت کنه. اینجا یک اداره‌ی آموزشی داره مسلمون نشنوه کافر نبینه. برای فارغ‌التحصیلی‌ت بیچاره‌ای. خدا اون روز رو نیاره با اینا کار داشته باشی. دیگه واویلا. 

چنان نویدبخش صحبت می‌کنن که آدم با خودش میگه عجب غلطی کردم اومدم اینجا. خدایا رحم کن.


واقعا هم نمیگم هیچ‌وقت هیچ مشکلی باهاشون نداشتما ولی دیگه به این شوری هم که می‌گفتن نبود. مثلا کارشناس آموزش ما یک خانم مهربون ولی بدعنق‌ه. نمی‌دونم چرا کلا حال و حوصله نداره. من هر سری می‌دیدم‌ش با لبخند، احوالپرسی می‌کردم. ایشون هم یه جوری نگاه‌م می‌کرد انگار کلا صدای من رو نمی‌شنوه. من هم از رو نمی‌رفتم و اصلا به روی خودم نمیاوردم.


الان وقتی بهش تلفن می‌زنم، نمی‌دونم صدا م رو می‌شناسه یا نه ولی معرفی که می‌کنم، چهره‌م رو یادش میاد. تحویل‌م می‌گیره و کار م رو تلفنی انجام میده. همین آدم، حضوری هم پیش‌ش می‌رفتی بد ش نمیومد یه جوری بپیچوندت.


نمیخوام بگم آدم‌پرروکن باشید یا هرکی هر رفتاری کرد، شما چیزی نگید. کلا به این تزها اعتقادی ندارم. ولی بعضی آدما کلا دیرجوش‌ن یه کم. به اونا نباید سخت گرفت. میشه بهشون نشون بدی که میشه نرم‌تر و مهربون‌تر هم بود. اون وقت چهره‌ای ازشون می‌بینی که قبلا ندیده بودی. چهره‌ای که به خود واقعی‌شون نزدیک‌تر ه و البته دلنشین‌تر.


از آرشیو:

*دو گدا بودند یکی بسیار چاپلوس و دیگری آرام و ساکت. گدای چاپلوس وقتی شاه محمود و یا وزیران‌ش رو می‌دید بسیار چاپلوسی می‌کرد و از سلطان محمود تعریف می‌کرد و صله می‌گرفت ولی اون یکی ساکت بود.

اون گدای چاپلوس روزی به گدای ساکت گفت چرا تو هم وقتی شاه رو می‌بینی چیزی نمیگی تا به تو هم پولی داده بشه؟ گدای ساکت گفت: کار خوب‌ه خدا درست کنه. سلطان محمود خر کی‌ه؟

برای سلطان محمود هم این سوال پیش اومد که چرا اون گدا ساکت‌ه و هیچی نمیگه. وقتی از اطرافیان خود پرسید، به او گفتند که این گدا گفته کار خوب‌ه خدا درست کنه، سلطان محمود خر کی‌ه؟

سلطان محمود ناراحت شد و گفت حالا که اینطوری فکر می‌کنه، فردا مرغی بریان شده که در شکم‌ش الماسی باشه رو به گدایی که چاپلوسی می‌کنه بدین تا بفهمه سلطان محمود خر کی‌ه؟

صبح روز بعد همین کار رو انجام دادن غافل از اینکه وزیر، بوقلمونی برای گدا برده و گدای متملق، سیر ه. پس وقتی که مرغ بریان شده رو به او دادند، او که سیر بود مرغ را به گدای ساکت داد و گفت: امروز چند سکه درآمد داشتی؟ و او گفت سه سکه. گدای متملق گفت: این مرغ رو به سه سکه به تو می‌فروشم و آن گدا قبول نکرد و آخر سر پس از چانه‌زنی، مرغ  بریان رو بدون دادن حتی یک سکه صاحب شد.

لقمه‌ی اول رو که خورد، چشم‌ش به آن سنگ قیمتی افتاد و به رفیق خود گفت فکر می‌کنم از فردا دیگه همدیگر رو نبینیم.

فردای آن روز سلطان محمود دید که باز گدای متملق اونجاست و گدایی می‌کنه، از او پرسید چرا هنوز گدایی می‌کنی؟ گفت: خوب باید خرج زن و بچه‌م را درآورم. سلطان محمود با تعجب پرسید مگر ما دیروز برای شما تحفه‌ای نفرستادیم؟

گدای متملق گفت: بله دست شما درد نکنه. وزیر شما قبل از اینکه شما مرغ رو بفرستید، بوقلمونی آوردند و من خوردم. چون من سیر بودم، مرغ رو به رفیق‌م دادم و دیگر خبری هم از رفیق‌م ندارم.

سلطان محمود عصبانی شد و گفت: دست و پایش را ببندید و به  قصر بیاریدش. در قصر به گدا گفت بگو  کار رو باید خدا درست کنه. سلطان محمود خر کی‌ه؟ گدا این را نمی‌گفت و سلطان محمود می‌گفت بزنیدش. من میگم تو هم بگو: کار خوب‌ه خدا درست‌ش کنه. سلطان محمود خر کی‌ه؟ 

فایل صوتی. وارد صفحه که شدین، "دانلود با سرعت پایین" رو بزنین. بعد "ایجاد لینک دانلود" و آخر دکمه‌ی بزرگ "دانلود" رو بزنین.


پ.ن: فونت اینجا زیادی درشت نیست؟ ریزتر ش کنم؟

پ.پ.ن: به این نتیجه رسیدم که ته ته ته دل‌م هیچ‌وقت نخوام که فلانی کار م رو درست کنه. می‌دونین آدم یه وقتایی زیادی دل‌ش به دیگران قرص و محکم‌ه. امید داری فلانی که مثلا همیشه کمک‌ت کرده این بار هم همین کار رو می‌کنه. نمی‌دونم تجربه‌ش رو دارین یا نه ولی برای من پیش اومده. که حالا به هر دلیلی دقیقا سر بزنگاه، اون حمایت رو ولو موقتا از دست داده‌م. و با خودم گفته‌م که وای حالا چی میشه؟ 


خداوند گاهی به وسیله‌ی حوادث و اتفاق‌ها با ما حرف می‌زنه. شنیدم که بهم می‌گفت فلانی و فلانی رو هم من برای تو فرستاده بودم اما انقدر بهشون جسبیدی که من رو یادت رفت. ازت دور شون کردم تا بفهمی اونها دست‌های من بوده‌ن برای کمک به تو. همیشه برگرد پیش خودم.


پ.پ.پ.ن: خدا صبر ش زیاد ه. نمیخوام بگم من هیچ‌وقت غصه نمی‌خورم یا هیچ‌وقت دچار اضطراب و استرس نمیشم. میخوام بگم بهتره یادم بمونه که از اول کار م رو به چه کسی بسپارم. خدا کارها رو درست می‌کنه. راهی هم نباشه، برات راه باز می‌کنه. 

لحن‌ش یه کم خشن‌ه فقط

*بنده همیشه عرض کردم که آقایون باید هر چه زودتر به تساوی حقوق زن و مرد رضایت بدن و اصلا بحث‌ش رو هم نکنن چون ما (مردها) در طول تاریخ دو تا امتیاز بیشتر نداشتیم. یکی‌ش همون طور که می‌دونید وزن‌ه و یکی‌ش هم پشم‌ه. غیر از این هیچی نبوده اما چون جهان وحشت بوده، پشم ما همه رو ترسونده و چون جهان، جهان قدرت بوده، تکلیف کار روشن بوده!!!

اما خوشبختانه دوران پشم و وزن هر دو به سر آمده و امیدوارم این جمله رو با تمام وجودتون باور کنیدکه: خوشبختی انسان، سلامت روانی انسان، آرامش و آسایش انسان، جز با پذیرش اصل برابری و آزادی برای همه، به ویژه برای زن و مرد ممکن نخواهد بود... ممکن نخواهد بود.

دکتر فرهنگ هلاکویی