به سلیقه‌ی اطرافیان‌مون بیشتر دقت کنیم

*بر همگان، واضح و مبرهن است که من زیاد اهل تماشای فیلم و سریال نیستم مگر در موارد خاص. 

بعضیا هم هستن عاشق فیلم دیدن دورهمی‌ن. حالا تصور کنید چطور میشه وقتی من میرم مهمونی. بعد میزبان اصرار داره به جای گپ زدن با هم بشینیم فیلمی رو ببینیم که دوست‌ش براش زده روی فلش.


والا من خسته شدم انقدر گفتم کپی‌کاری نکنید و موسیقی و فیلم و سریال‌های وطنی رو حداقل بخرید خودتون رو مدیون کل دست‌اندرکاران آثار هنری نکنید. و خسته شدم انقدر گفتم مهمونی و دورهمی برای دیدن همدیگه و حرف زدن‌ه، نه چرخیدن در تلگرام و اینستاگرام و ... 


دارم فکر می‌کنم شاید خودم هم زمان‌هایی حواس‌م نبوده و تصور کرده‌م چیزی که برای من مطلوب و خوشایند ه حتما برای دیگران هم هست. و خواهش می‌کنم وقتی قرار ه با کسی وقت بگذرونید، سلیقه‌ی او رو هم در نظر بگیرید. مجبور ش نکنید توی مسیر، موسیقی‌ای رو گوش بده که شما دوست دارید. غذایی رو بخوره که از نظر شما عالی‌ه. جوری تفریح کنه که به شما خوش می‌گذره و ... به سلیقه‌ی اطرافیان‌مون بیشتر دقت کنیم.

کار خوب‌ه خدا درست کنه. سلطان محمود خر کی‌ه؟

*هرکس دانشگاه سومی قبول میشه، وارد دانشکده‌ی ما که میشه، میگن خدا رحمت‌ت کنه. اینجا یک اداره‌ی آموزشی داره مسلمون نشنوه کافر نبینه. برای فارغ‌التحصیلی‌ت بیچاره‌ای. خدا اون روز رو نیاره با اینا کار داشته باشی. دیگه واویلا. 

چنان نویدبخش صحبت می‌کنن که آدم با خودش میگه عجب غلطی کردم اومدم اینجا. خدایا رحم کن.


واقعا هم نمیگم هیچ‌وقت هیچ مشکلی باهاشون نداشتما ولی دیگه به این شوری هم که می‌گفتن نبود. مثلا کارشناس آموزش ما یک خانم مهربون ولی بدعنق‌ه. نمی‌دونم چرا کلا حال و حوصله نداره. من هر سری می‌دیدم‌ش با لبخند، احوالپرسی می‌کردم. ایشون هم یه جوری نگاه‌م می‌کرد انگار کلا صدای من رو نمی‌شنوه. من هم از رو نمی‌رفتم و اصلا به روی خودم نمیاوردم.


الان وقتی بهش تلفن می‌زنم، نمی‌دونم صدا م رو می‌شناسه یا نه ولی معرفی که می‌کنم، چهره‌م رو یادش میاد. تحویل‌م می‌گیره و کار م رو تلفنی انجام میده. همین آدم، حضوری هم پیش‌ش می‌رفتی بد ش نمیومد یه جوری بپیچوندت.


نمیخوام بگم آدم‌پرروکن باشید یا هرکی هر رفتاری کرد، شما چیزی نگید. کلا به این تزها اعتقادی ندارم. ولی بعضی آدما کلا دیرجوش‌ن یه کم. به اونا نباید سخت گرفت. میشه بهشون نشون بدی که میشه نرم‌تر و مهربون‌تر هم بود. اون وقت چهره‌ای ازشون می‌بینی که قبلا ندیده بودی. چهره‌ای که به خود واقعی‌شون نزدیک‌تر ه و البته دلنشین‌تر.


از آرشیو:

*دو گدا بودند یکی بسیار چاپلوس و دیگری آرام و ساکت. گدای چاپلوس وقتی شاه محمود و یا وزیران‌ش رو می‌دید بسیار چاپلوسی می‌کرد و از سلطان محمود تعریف می‌کرد و صله می‌گرفت ولی اون یکی ساکت بود.

اون گدای چاپلوس روزی به گدای ساکت گفت چرا تو هم وقتی شاه رو می‌بینی چیزی نمیگی تا به تو هم پولی داده بشه؟ گدای ساکت گفت: کار خوب‌ه خدا درست کنه. سلطان محمود خر کی‌ه؟

برای سلطان محمود هم این سوال پیش اومد که چرا اون گدا ساکت‌ه و هیچی نمیگه. وقتی از اطرافیان خود پرسید، به او گفتند که این گدا گفته کار خوب‌ه خدا درست کنه، سلطان محمود خر کی‌ه؟

سلطان محمود ناراحت شد و گفت حالا که اینطوری فکر می‌کنه، فردا مرغی بریان شده که در شکم‌ش الماسی باشه رو به گدایی که چاپلوسی می‌کنه بدین تا بفهمه سلطان محمود خر کی‌ه؟

صبح روز بعد همین کار رو انجام دادن غافل از اینکه وزیر، بوقلمونی برای گدا برده و گدای متملق، سیر ه. پس وقتی که مرغ بریان شده رو به او دادند، او که سیر بود مرغ را به گدای ساکت داد و گفت: امروز چند سکه درآمد داشتی؟ و او گفت سه سکه. گدای متملق گفت: این مرغ رو به سه سکه به تو می‌فروشم و آن گدا قبول نکرد و آخر سر پس از چانه‌زنی، مرغ  بریان رو بدون دادن حتی یک سکه صاحب شد.

لقمه‌ی اول رو که خورد، چشم‌ش به آن سنگ قیمتی افتاد و به رفیق خود گفت فکر می‌کنم از فردا دیگه همدیگر رو نبینیم.

فردای آن روز سلطان محمود دید که باز گدای متملق اونجاست و گدایی می‌کنه، از او پرسید چرا هنوز گدایی می‌کنی؟ گفت: خوب باید خرج زن و بچه‌م را درآورم. سلطان محمود با تعجب پرسید مگر ما دیروز برای شما تحفه‌ای نفرستادیم؟

گدای متملق گفت: بله دست شما درد نکنه. وزیر شما قبل از اینکه شما مرغ رو بفرستید، بوقلمونی آوردند و من خوردم. چون من سیر بودم، مرغ رو به رفیق‌م دادم و دیگر خبری هم از رفیق‌م ندارم.

سلطان محمود عصبانی شد و گفت: دست و پایش را ببندید و به  قصر بیاریدش. در قصر به گدا گفت بگو  کار رو باید خدا درست کنه. سلطان محمود خر کی‌ه؟ گدا این را نمی‌گفت و سلطان محمود می‌گفت بزنیدش. من میگم تو هم بگو: کار خوب‌ه خدا درست‌ش کنه. سلطان محمود خر کی‌ه؟ 

فایل صوتی. وارد صفحه که شدین، "دانلود با سرعت پایین" رو بزنین. بعد "ایجاد لینک دانلود" و آخر دکمه‌ی بزرگ "دانلود" رو بزنین.


پ.ن: فونت اینجا زیادی درشت نیست؟ ریزتر ش کنم؟

پ.پ.ن: به این نتیجه رسیدم که ته ته ته دل‌م هیچ‌وقت نخوام که فلانی کار م رو درست کنه. می‌دونین آدم یه وقتایی زیادی دل‌ش به دیگران قرص و محکم‌ه. امید داری فلانی که مثلا همیشه کمک‌ت کرده این بار هم همین کار رو می‌کنه. نمی‌دونم تجربه‌ش رو دارین یا نه ولی برای من پیش اومده. که حالا به هر دلیلی دقیقا سر بزنگاه، اون حمایت رو ولو موقتا از دست داده‌م. و با خودم گفته‌م که وای حالا چی میشه؟ 


خداوند گاهی به وسیله‌ی حوادث و اتفاق‌ها با ما حرف می‌زنه. شنیدم که بهم می‌گفت فلانی و فلانی رو هم من برای تو فرستاده بودم اما انقدر بهشون جسبیدی که من رو یادت رفت. ازت دور شون کردم تا بفهمی اونها دست‌های من بوده‌ن برای کمک به تو. همیشه برگرد پیش خودم.


پ.پ.پ.ن: خدا صبر ش زیاد ه. نمیخوام بگم من هیچ‌وقت غصه نمی‌خورم یا هیچ‌وقت دچار اضطراب و استرس نمیشم. میخوام بگم بهتره یادم بمونه که از اول کار م رو به چه کسی بسپارم. خدا کارها رو درست می‌کنه. راهی هم نباشه، برات راه باز می‌کنه. 

خو حالا واجب نیستش که. گریه چی‌ه

*جلسه‌ی اول چند بار، حرکت ساده‌ای رو بهش توضیح دادم. یه جوری نگاه‌م می‌کرد که نمی‌تونستم بفهمم توضیح رو متوجه نشده یا نمی‌تونه انجام‌ش بده درست. بعد که می‌گفتم با من انجام بده، زیاد تعادل نداشت. گفتم اشکالی نداره. هر کاری با تمرین، بهتر میشه. 

جلسه‌ی دوم گفت آخه من ام‌اس دارم. نمی‌تونم این حرکت  رو انجام بدم. گفتم سعی کن آروم تلاش کنی. به خودت خیلی فشار نیار ولی سعی‌ت رو بکن. آخر سر فکر کنم موفق میشی. یکی از بچه‌ها هم بند کرده بود به این بنده خدا که اینجوری انجام بده فلان کار رو بکن. 

زیر گوش‌ش گفتم زیاد اصرار نکن. میگه ام‌س دارم نمی‌تونم. یه جوری که انگار هیچ حرف خاصی نشنیده، گفت خب باشه. می‌تونه ولی. و به تلاش‌ش برای راهنمایی کردن ادامه داد.

امروز آخر کلاس بهم گفت امروز بهتر نبودم؟ 
گفتم چرا فکر کنم یه کم بهتر بودی. رفتی تمرین کردی؟ 
گفت راستش دیروز خیلی گریه کردم. 
گفتم برای چی؟ 
گفت آخه هی به خودم گفتم تو نمی‌تونی. همه انجام دادن تو فقط بلد نبودی.

چشمام رو ریز کردم یه کم نگاه‌ش کردم. گفتم همه که بلد نبودن. اونا هم داشتن تمرین می‌کردن ولی حتی اگه اینطور بوده باشه، این چیزی‌ه که آدم براش گریه کنه؟ 
گفت آفرین دعوا م کن.
گفتم دعوا که نمیخواد ولی خودت یه لحظه فکر کن برای چه چیزی داری گریه می‌کنی. اگر دیدی ارزش‌ش رو داره باشه بشین گریه کن. 
خنده‌ش گرفت.

قدر عافیت

*سعدی علیه‌الرحمه در گلستان، باب اول در سیرت پادشاهان می‌فرماید: قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید: 

پادشاهی با غلامی عجم در کشتی نشست و غلام دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده. گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندام‌ش اوفتاد. چندان که ملاطفت کردند، آرام نمی‌گرفت و عیش ملک ازو منغص بود. چاره ندانستند. 

حکیمی در آن کشتی بود. ملک را گفت اگر فرمان دهی، من او را به طریقی خامُش گردانم. گفت غایت لطف و کرم باشد. بفرمود تا غلام به دریا انداختند. باری چند غوطه خورد. مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند. به دو دست در سکان کشتی آویخت. چون بر آمد گفتا ز اول محنت غرقه شدن ناچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی‌دانست. همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. 


ای سیر! تو را نان جوین خوش ننماید 

معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است 

حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف 

از دوزخیان پرس که اعراف، بهشت‌ است 


فرق است میان آن که یار ش در بر 

تا آن که دو چشم انتظارش بر در 


این مصیبت برای ما می‌تونه از دست دادن موقت سلامتی باشه یا هر چیز دیگه. 

لارنژیت باعث شده این روزها نفس‌هام رو بشمرم و قدر شون رو بدونم. می‌دونم گاهی دنیا چقدر به آدم سخت می‌گیره. می‌فهمم شکرگزار بودن در شرایط سخت روحی و جسمی و مالی چقدر سخت‌ه. حداقل برای من سخت‌ه. گاهی کلا تمرکز م میره روی مشکلات. نعمت‌هایی رو که بهم داده شده فراموش می‌کنم. شما مثل من نباشید. 


پ.ن: لارنژیت (التهاب حنجره) که خدا نصیب گرگ بیابون نکنه، تا جایی که من می‌دونم، علائمی شبیه به سرماخوردگی داره تقریبا. با این تفاوت که بیمار دچار تنگی نفس میشه گاهی. یعنی یهو میفته به سرفه کردن. سرفه‌های عمیق پیاپی و بعد نفس‌ش تنگ میشه. مثل کسی که چیزی توی گلو ش گیر کرده، شروع می‌کنه صدادار تقلا کردن برای تنفس. صداها انقد بلند هست که بقیه رو بتونه بترسونه یا از خواب بیدار کنه. دکتر گفتن که کسی از تنگی نفس ناشی از لارنژیت خفه نمیشه. پس بهتره بیمار سعی کنه خونسردی خودش رو حفظ کنه. کمتر تقلا کنه و بقیه رو هم نترسونه. داروهاش هم تا جایی که من می‌دونم، آنتی‌بیوتیک هست و ضد التهاب و ضد آلرژی و آرام‌بخش. اسم داروها رو نمی‌تونم بگم که کسی خودسرانه مصرف نکنه ولی نگران نباشید اگر خدای نکرده چنین علائمی رو در کسی دیدین. مراجعه به یک متخصص ریه می‌تونه با تجویز داروهای مناسب، خیال آدم رو راحت کنه. 


پ.پ.ن: خدایا به همه‌ی مریض‌ها سلامتی بده.


بعدانوشت: درباره‌ی لارنگواسپاسم بیشتر بدونین. ان‌شاالله که این اطلاعات هرگز به کار تون نیاد و همیشه سلامتی ببینید و شادی.