چگونه‌ای؟

*ابن سیرین، کسی را گفت: «چگونه‌‏ای؟» 

گفت: «چگونه است حال کسی که 500 درهم بدهکار است، عیالوار است و هیچ چیز ندارد؟» 

ابن سیرین به خانه‌ی خود رفت و 1000 درهم با خود آورد و به وی داد و گفت: «پانصد درهم به طلبکار ده و باقی را خرج خانه کن و لعنت بر من اگر پس از این حال کسی را بپرسم!» 

گفتند: «مجبور نبودی که قرض و خرج او را دهی.» 

گفت: «وقتی حال کسی را بپرسی و او حال خود بگوید و تو چاره‌‏ای برای او نیندیشی، در احوالپرسی منافق باشی.»

قدر عافیت

*سعدی علیه‌الرحمه در گلستان، باب اول در سیرت پادشاهان می‌فرماید: قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید: 

پادشاهی با غلامی عجم در کشتی نشست و غلام دیگر دریا را ندیده بود و محنت کشتی نیازموده. گریه و زاری در نهاد و لرزه بر اندام‌ش اوفتاد. چندان که ملاطفت کردند، آرام نمی‌گرفت و عیش ملک ازو منغص بود. چاره ندانستند. 

حکیمی در آن کشتی بود. ملک را گفت اگر فرمان دهی، من او را به طریقی خامُش گردانم. گفت غایت لطف و کرم باشد. بفرمود تا غلام به دریا انداختند. باری چند غوطه خورد. مویش گرفتند و پیش کشتی آوردند. به دو دست در سکان کشتی آویخت. چون بر آمد گفتا ز اول محنت غرقه شدن ناچشیده بود و قدر سلامت کشتی نمی‌دانست. همچنین قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید. 


ای سیر! تو را نان جوین خوش ننماید 

معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است 

حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف 

از دوزخیان پرس که اعراف، بهشت‌ است 


فرق است میان آن که یار ش در بر 

تا آن که دو چشم انتظارش بر در 


این مصیبت برای ما می‌تونه از دست دادن موقت سلامتی باشه یا هر چیز دیگه. 

لارنژیت باعث شده این روزها نفس‌هام رو بشمرم و قدر شون رو بدونم. می‌دونم گاهی دنیا چقدر به آدم سخت می‌گیره. می‌فهمم شکرگزار بودن در شرایط سخت روحی و جسمی و مالی چقدر سخت‌ه. حداقل برای من سخت‌ه. گاهی کلا تمرکز م میره روی مشکلات. نعمت‌هایی رو که بهم داده شده فراموش می‌کنم. شما مثل من نباشید. 


پ.ن: لارنژیت (التهاب حنجره) که خدا نصیب گرگ بیابون نکنه، تا جایی که من می‌دونم، علائمی شبیه به سرماخوردگی داره تقریبا. با این تفاوت که بیمار دچار تنگی نفس میشه گاهی. یعنی یهو میفته به سرفه کردن. سرفه‌های عمیق پیاپی و بعد نفس‌ش تنگ میشه. مثل کسی که چیزی توی گلو ش گیر کرده، شروع می‌کنه صدادار تقلا کردن برای تنفس. صداها انقد بلند هست که بقیه رو بتونه بترسونه یا از خواب بیدار کنه. دکتر گفتن که کسی از تنگی نفس ناشی از لارنژیت خفه نمیشه. پس بهتره بیمار سعی کنه خونسردی خودش رو حفظ کنه. کمتر تقلا کنه و بقیه رو هم نترسونه. داروهاش هم تا جایی که من می‌دونم، آنتی‌بیوتیک هست و ضد التهاب و ضد آلرژی و آرام‌بخش. اسم داروها رو نمی‌تونم بگم که کسی خودسرانه مصرف نکنه ولی نگران نباشید اگر خدای نکرده چنین علائمی رو در کسی دیدین. مراجعه به یک متخصص ریه می‌تونه با تجویز داروهای مناسب، خیال آدم رو راحت کنه. 


پ.پ.ن: خدایا به همه‌ی مریض‌ها سلامتی بده.


بعدانوشت: درباره‌ی لارنگواسپاسم بیشتر بدونین. ان‌شاالله که این اطلاعات هرگز به کار تون نیاد و همیشه سلامتی ببینید و شادی.

یکی هست تو قلب‌م (با آواز)

*نادر ابراهیمی در کتاب "یک عاشقانه‌ی آرام " می‌گوید: قلب، مهمان‌خانه نیست که آدم‌ها بیایند، دو سه ساعت یا دو سه روز در آن بمانند وبعد بروند.


قلب، لانه‌ی گنجشک نیست که در بهار ساخته شود و در پاییز، باد آن را با خودش ببرد.


قلب، راستش نمی‌دانم چیست اما این را می‌دانم که فقط جای آدم‌های خیلی خوب است.


قلب، چاه دلخوری نیست که به وقت بدخلقی، سنگریزه‌ای بیندازی تا صدای افتادن‌ش را بشنوی!


قلب، آیینه‌ای‌ست که با هر شکستن، چند تکه می‌شود و پکپارچگی‌اش از هم می‌پاشد.


قلب، قاصدکی‌ست که اگر پرهایش را بچینی، دیگر به آسمان اوج نمی‌گیرد.


قلب، برکه‌ای‌ست که آرامش‌ش به یک نگاه به هم می‌خورد.


قلب، اگر بتواند کسی را دوست بدارد، خوبی‌ها و حتی زخم زبان‌هایش را نقش دیوار ش می‌کند. حال اینکه قلب چیست، بماند! فقط این را می‌دانم؛ قلب، وسعتی دارد به اندازه‌ی حضور خدا... من حرمی مقدس‌تر از قلب، سراغ ندارم.