اولین تجربه‌های کودکی

*هشت ساله بودم که در یک میهمانی شبانه، برای اولین بار با پدیده‌ای سرخ رنگ به نام "خرمالو" آشنا شدم . 

میزبان با لبخندی ملیح، خرمالو تعارف کرد و من هم بدون درنگ، نامبرده را شکافته و چشیدم . شوربختانه خرمالوی مذکور به غایت گس بود و تا چند ساعت احساس می‌کردم گونه‌هایم در حال تجزیه شدن هستند! 

از آن روز به بعد، در نظر من هر کس که خرمالو می‌خورد فردی مازوخیسمی و هر کس که خرمالو تعارف می‌کرد، شخصی سادیسمی قلمداد می‌شد! تجربه‌ی تلخ اولین کام از خرمالو باعث شد که من سی و نه سال این گردالی سرخ رنگ را به صورت یک‌طرفه تحریم کنم! 

با اصرار فراوان همسرم، دیوار تحریم خرمالو ترک برداشت و من هم در چهل وهفت سالگى به خرمالو یک فرصت تازه دادم! خرمالو هم از این فرصت به نحو احسن استفاده کرد و چنان مزه‌ای را تجربه کردم که مجبور شدم خرمالو را از لیست سیاه بیرون آورده و ایشان را پس از لیموترش و توت فرنگی در صدر مصطبه بنشانم! 

یک تجربه‌ی تلخ در هشت سالگی، باعث شد که سى و نه سال از همه‌ی خرمالوها متنفر باشم. 

اولین تجربه‌های کودکی، شالوده‌ی ما را می سازند. چه بسیارند باورها، هنجارها و اعتقاداتی که به خاطر تجربه‌ی طعم گس آنها در کودکی، هنوز منفور ما هستند. مواظب تجربه‌های گس خودو اطرافیانمون باشیم...

نظرات 1 + ارسال نظر
لیلی چهارشنبه 4 بهمن 1396 ساعت 14:52 http://ltahlil.blogsky.com

راست میگید
خوب بود مطلبتون

متشکرم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد